کتاب «فرمانده 17 ساله» روایتی خواندنی از زندگی شهید حمیدرضا محمدی فرمانده تخریب لشکر 17 علی بن ابی طالب (علیه السلام) است که گرچه در سن و سال بسیار جوان بود اما در اخلاص و عمل گوی سبقت را از هزاران عارف و عابد هفتاد ساله ربوده بود. او در شهر محلات مرکزی به دنیا آمده و در اولین سال جنگ که پانزده سال بیشتر نداشت به جبهه شتافت. تقوی و درایتش باعث شد بسیار سریع در این جنگ آبدیده شود و به یک نیروی کارآمد برای سپاه اسلام بدل شود. در سن 17 سالگی به فرماندهی تخریب لشکر 17 علی ابن ابی طالب رسید و با این حال یکی از درخشانترین عملکردها در میان یگانهای این لشکر داشت. بسیاری از همرزمانش او را با فعال بسیار زیاد و خواب اندک میشناختند. او بیش از آنکه به نیروهایش دستور دهد پا به پایشان کار میکرد و با اخلاق حسنهاش آنها را تربیت میکرد. سرانجام او مزد مجاهدت خالصانه خودش را در مراحل مقدماتی عملیات والفجر 3 گرفت و در میدان مین به شهادت رسید. این کتاب به دو بخش تقسیم گشته که در بخش اول خاطرات خانواده و فامیل از این جوان عارف را میخوانیم و در بخش دوم همرزمان شهید از دلتنگی خود برای مرام و منش این بزرگمرد گفتهاند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
آدم تصمیمهای بزرگ بود. از جلسات فرماندهی لشکر که برمیگشت بدون اینکه حرفی بزند. فکرش مشغول طرح و برنامههای اصلی لشکر بود. در لشکر معروف بود به اینکه محمدی تا خودش نرود یک منطقه را کامل بررسی نکند و خیالش راحت نشود نیروهایش را به آنجا نمیبرد. به همین دلیل وقتهای بسیاری که گردانها خواب بودند. او در حال شناسایی بود مثل نسیم آخر شب میآمد همان دم در سنگر چند ساعتی میخوابید بعد برای نماز و مناجات نیمه شب بیدار میشد و بیسروصدا به اطراف سنگر میرفت. ویژگی دیگری که همه در او دیده بودند درست و به جا چیدن نیروها و به دنبال آن اعتماد داشتن به آنها بود. کار را واگذار میکرد سرکشی و نظارت هم داشت. اما حد خوبی از اختیار را به نیروهایش میداد تا آزمون و خطا و رشد کنند. به موقع خودش قاطعیت و سخت گیری داشت به وقت لازم سهل گیری و رفاقت گویی اصول علم مدیریت را کامل میدانست. آن مقطع زمانی یک جوری رفتار میکرد و چنان پختگی مدیریتی تخصصی و اخلاقیای داشت که همه یادمان می رفت از لحاظ سن او از خیلی از نیروهایش جوانتر است. صفات اخلاقیای داشت که او را پیش چشم همه بزرگ کرده بود
نظرات