کتاب «غول بیابونی» از مجموعه پهلوان پشه ماجرای پسر کچل و چاقی به نام حسن است. حسن کچل از جمله شخصیت های معروف در ادبیات عامیانه است که ماجراهای عبرت آموز و خنده داری براساس این شخصیت طنز و تنبل ساخته شده است. محمدرضا شمس سعی کرده با زبانی ساده این قصه ها را برای کودکان امروز بازنویسی کرده و به شکل یک ماجراجویی چند قسمتی برای کودکان بنویسد. نکته مهم دیگر این است که سحر خراسانی برای این اثر تصاویر جذاب و زیبایی کشیده است. در قسمت اول داستان اینگونه شروع میشود که حسن مثل یک تنبل بیعار در خانه خوابیده و ننه خود را با پرخوری عاصی کرده است. بی بی گلنسا ابتکاری به خرج میدهد تا حسن را از خانه بیرون بیاورد و او را به کار و تلاش وادار کند. در ادامه حسن کچل به پهلوانی تبدیل میشود که حاکم و مملکت را چندین بار از خاطرات جدی نجات میدهد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
بی بی گلنسا سبزیها را که پاک کرد رفت میوه فروشی یک کیلو سیب درشت و سرخ خرید و برگشت. حسن کچل هنوز خواب بود. بی بی گلنسا سیبها را یکی یکی توی اتاق چید. یکی را اینجا گذاشت، یکی را آنجا یکی را پایین گذاشت یکی را بالا یکی را این ور گذاشت یکی را آن ور یکی را توی حیاط گذاشت، یکی را جلوی در یکی را توی باغچه گذاشت، یکی را هم توی کوچه بعد گوشهای قایم شد. حسن کچل خواب بود خواب میدید خواب مرغ و چلوکباب میدید! یک دفعه دماغش مثل پوزهی موش کور لرزید چند بار بو کشید بوی خوبی میآمد چشمهایش را یواش یواش باز کرد. این طرف و آن طرف را نگاه کرد.
نظرات