کتاب «شب وحشت» با نویسندگی سید سعیدهاشمی با روایتی روان و جذاب به ماجرای پیک مخصوص امام حسین (علیهالسلام)، مسلم بن عقیل میپردازد.
از ابتدای ورود مسلم به کوفه و دیدار هایش با بزرگان شیعه میگوید و نامه ای که به اباعبدلله مینویسد و امام را با شتاب به سمت کوفه میخواند.
تمام کوفه آماده حضور امام است تا اینکه با آمدن عبیدالله ابن زیاد و فشار و تهدید، ورق کوفه را برمیگرداند تا آنجا که مسلم مجبور به قیام میشود. اما در میانه راه قیام کوفیانی که در ابتدا هجده هزار نفرشان دست بیعت با مسلم داده بودند، در کمتر از یک شب دور مسلم را خالی میکنند و او تنها در کوچه های کوفه غریبانه اسیر سربازان ابن زیاد میشود و ...
مسلم به سمت مسجد حرکت کرد وقتی به مسجد رسیدند، بیست نفر بیشتر کنار مسلم نبودند مسلم نماز را شروع کرد و وقتی سلام نماز
را داد به پشت سرش نگاه کرد هیچ کس نبود. مسلم تنها مانده بود.
بلند شد و از مسجد خارج شد کوچه های کوفه تاریک و خلوت بودند. هیچ کس در کوچه ها نبود فقط صدای جیرجیرکهای سمج می آمد.
گاهی از درز پنجره ای نور شمع به کوچه خزیده بود و گامی را روشن کرده کرده بود مسلم قدم زنان کوچه ها را طی می کرد. نمی دانست به کجا برود. چشم هایش پر از اشک شده بود با خودش گفت: «کاش به حسین نامه نمینوشتم و از او نمیخواستم که به کوفه بیاید کاش مردم کوفه را زودتر شناخته بودم.»
نظرات