کتاب سیره پیامبران به قلم علامه علی کورانی عاملی مروری بر سیره و حیات پیامبران خداست. داستان کتاب از روزگاری که الله بود و هیچ با او نبود آغاز میشود و میرسد به روزگاری پیش از آدم و حوا. بعد از آن سیره پیامبران آدم و حوا، ادریس، حضرت نوح، هود، صالح، ذوالقرنین، خضر، ابراهیم، لوط، شعیب، اسماعیل و ... را بیان میکند.
داستان نگارش کتاب سیره پیامبران از آنجا شروع میشود که روزی یکی از نزدیکان علامه کورانی کتابی با عنوان «قاموس الانبیاء» به ایشان میدهد تا نظر خود را درباره آن مرقوم فرمایند. ایشان پس از مطالعه کتاب چنین میفرمایند: «با تورق کتاب متوجه تاثیرات روایات اهل سنت که خود برگرفته از اسرائیلیات هستند و فقدان روایات اهل بیت درباره سیره پیامبران شدم. این آفت امت اسلامی است که با دسیسههای دستگاه خلافت قریش به بدگویی درباره پیامبران و تحریف سیره آنان منجر شد. لذا بر آن شدم که ابهام و پلیدی را به مدد عنایات الهی از سیره پیامبران بزدایم و آگاهی عرضه کنم.»
کتاب با عنوان «الله بود و هیچ با او نبود» این چنین آغاز میکند که پرسش از کجایی خدا اشتباه است. ما نیز در این باره با اهل سنت موافقیم و با وهابیت مخالفیم. پس از این علامه کورانی روزگار پیش از آدم و حوا را بررسی میکند. درباره خلقت فرشتگان، جن، نسناس و برخی از جانوران میخوانیم و میرسیم به هزاران عالم و هزاران مخلوق خدای تعالی. سیره و داستان زندگی پیامبران آدم و حوا، ادریس، نوح، هود، صالح، ذوالقرنین، عیسی، زکریا و یحیی، پیامبرانی که در بابل برانگیخته شدند و ... در کتاب ذکر شدهاند. علامه در هر مورد ابهامات موجود در خصوص هر پیامبر را تشریح میکند و دلایلی مستدل از انحرافات جلوگیری میکند. به عنوان مثال علامه کورانی با بیان مناظره امام رضا (ع) در خصوص عدم الوهیت حضرت عیسی (ع) از انحراف مسیحیت سخن میگویند.
تا با حقیقت زندگی پیامبران آشنا شویم و از انحرافات دوری کنیم.
علاقهمندان به متون کهن مذهبی، سنت پیامبران خدا، داستانهای مذهبی، پژوهشگران ادیان و مذاهب و حتی عموم مسلمانان، مسیحیان و یهودیان مخاطبان این جستار هستند.
ابراهیم خیمه را برای هاجر بر پا کرد و مقداری آب و غذا برای آنها نهاد و گفت: من تو را با کودکت اینجا میگذارم و شما را ترک کرده، میروم. هاجر گفت: ما را به که میسپاری؟ گفت به الله تعالی که به من چنین فرمانی داده است. نیز به او گفت: وقتی که این آب تمام شد برخیز و میان این دو کوه صفا و مروه دنبال آب بگرد و فریاد کن که برایت کمکی خواهد رسید، هاجر گفت: به روی چشم. ابراهیم با چشمانی اشک بار به او نگاهی افکند و او را ترک کرده، به همراه جبرئیل که راه را به او نشان میداد راه بازگشت را در پیش گرفت. البته چه بسا که از قدرت طیالأرض نیز برای پیمودن راه استفاده کرده باشند.
نظرات