کتاب «زیر نور ماه شیشه ای» نوشته ژاکلین وودسون یک رمان خط شکن در حوزه ادبیات نوجوان است. همواره بزرگسالان از درمیان گذاشتن برخی مسائل تلخ جهان با افراد جوان پرهیز داشتند و تلاش نمودند آنها را تا جایی که امکان دارد از رخدادهای شوکه کننده دور نگه دارند. با این حال نمیتوان این موضوع را انکار کرد که برخی حوادث دنیای بزرگسالی بسیار زود پایش را به زندگی آنان باز میکند و اگر آنها را نسبت به این موارد آگاه و آماده نساخته باشیم ضربه مهلکتری بر روح و جسم آنها وارد خواهد شد. از جمله مشکلاتی که در دنیای مدرن افزایش چشمگیری شده و دارد به یک بحران جهانی تبدیل میشود مساله اعتیاد در میان جوانان است. مشکلات روحی و خانوادگی باعث میشود برخی جوانان برای تسکین یا فرار از ناراحتیها به سراغ مخدرهایی بروند که نه تنها درمان نیستند بلکه خودشان به یک معضل بزرگ تبدیل میشوند. در این داستان نیز با دختری همراه میشویم که برخی اتفاقات درون خانواده سبب میشود به سمت مواد مخدر کشیده شود و یک سقوط تدریجی را آغاز نماید. فصلهای کوتاه این اثر بیشتر شرح درونیات و توصیف احوالاتی است که یک نوجوان قرار گرفته در این موقعیت تجربه میکند. نویسنده برای درک دقیق از این معضل ماهها در میان افراد مبتلا حضور داشته است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
موسی آنجا نبود تا ببیند چطور مثل دیوانهها به طرف محلی دویدم که معتادهای دانرزویل جمع میشدند و اگر همراهیشان نمیکردم چطور انکارم میکردند آنجا نبود تا ببیند وقتی کنار آن پنجره ایستادم تا پول را دست آن پسر غریبه بدهم چطور بدنم مثل بدنی پر از حشرات موذی به خارش افتاد. نبود تا ببیند آنجا ایستادم و آن قدر بدنم را خاراندم تا خون راه افتاد. نبود تا ببیند همراه بقیهی آنهایی که یا خمار بودند یا نشئه آن قدر کشیدم تا نفسم بند آمد و دیگر چیزی ندیدم... تا آنکه دنیا پشت دودی داغ و سفید همراه با درد گم شد... و صدایی که فریاد میکشید:نمی توانم نفس بکشم نمیتوانم نفس بکشم! یک نفر به دادم برسد...نفسم بند آمده ...
نظرات