کتاب زندگی خوب اثر رابرت والدینگر و مارک شولتس است که به این پرسش پاسخ میدهد، پزوهش 84 ساله دانشگاه هاروارد درباره شادکامی چه میگوید؟ ترجمه این اثر را علیرضا شفیعی نسب انجام داده و نشر ترجمان منتشر ساخته است.
پروژه پژوهش هاروارد درباره رشد بزرگ سالان که در سال ۱۹۳۸ آغاز شده و اکنون بیش از ۸۰ سال است که همچنان ادامه دارد وسیع ترین و طولانی ترین پژوهشی است که تاکنون در حوزه شادکامی و سلامت روان انجام شده است. این پژوهش زندگی صدها فرد و خانواده را زیر نظر گرفته و طیف گسترده ای از اطلاعات مرتبط با سلامت جسمی و روانی آنها را بررسی و ثبت کرده است. رابرت والدینگر و مارک ،شولتس مدیران کنونی پروژه در کتاب حاضر ضمن روایت زندگی پرفراز و نشیب و حیرت انگیز افراد تحت بررسی و با ارائه داده ها و شواهد علمی متعدد یافته های این پژوهش را برای خوانندگان غیر متخصص گردآوردی و ارائه کرده اند. حاصل کار آنها کتابی است سرشار از نکته هایی کاربردی و بصیرت هایی بنیادین درباره بعضی از مهمترین پرسشهای زندگی خوب زیستن چه معنایی دارد؟ شادکامی و رضایتمندی چگونه به دست میآید؟ رنجها چگونه ما را می سازند؟ چطور دوستیها و روابط سالم و پربار داشته باشیم؟ و چگونه با چالشهای روابطمان سازگار شویم؟
رابرت والدینگر استاد روانپزشکی در دانشکدۀ پزشکی هاروارد است. رابرت والدینگر مدیر پژوهش هاروارد دربارۀ رشد بزرگسالان و مدیر دورۀ رواندرمانی پویشی در بیمارستان عمومی ماساچوست است. مارک شولتس دستیار مدیر پژوهش هاروارد دربارۀ رشد بزرگسالان و استاد روانشناسیِ کالج برینمار است. دکتر شولتس مدیریت دورۀ علوم داده را نیز به عهده دارد و قبلاً مدیر گروه روانشناسی و دورۀ دکترای روانشناسی بالینی رشد در برینمار بوده است. او کلینیک رواندرمانی دارد و تخصص پسادکتریاش در روانشناسی بالینی و سلامت را از دانشکدۀ پزشکی هاروارد گرفته است.
کتاب زندگی خوب در ده فصل شامل (جان مایه زندگی خوب چیست؟)، (چرا روابط مهماند؟)، (روابط در پیچ و خم زندگی)، (آمادگی اجتماعی)، (توجه به روابط)، (مرد میدان)، (فردی که کنار ماست)، (خانواده مهم است)، (زندگی خوب در محل کار)، (همه دوستان فوایدی دارند) میباشد.
مطالعه درباره پژوهشهای روانشناختی باعث درک بهتر زندگی میشود.
به تمام علاقه مندان حوزه مطالعات روانشناختی.
سونیا لیوبو میرسکی، پژوهشگر و روان شناس بر پایه شواهدی قانع کننده استدلال کرده که برای پرسش چه چیز ما را شادکام میکند؟ پاسخ هایی واقعی وجود دارد. لیوبو میرسکی در تحلیلی که لابد روح اپیکتتوس را شاد کرده، بررسی میکند که میزان شادکامی را تا چه حد میتوان تغییر داد. او با بهره گیری از نتایج تحقیقات ،پرشمار از شادکامی دوقلوهایی که در خانواده های مختلفی بزرگ شده اند گرفته تا پیوند رویدادهای زندگی با بهروزی در پی کشف میزان تغییر پذیری شادکامی بود. تحقیقات قبلی حاکی از آن است که انسان ها حد نصاب شادکامی یا سطح پایه شادکامی دارند که تا حد زیادی متأثر از ژنتیک یا ویژگیهای شخصیتی است. فارغ از اینکه در فلان دوره چقدر ناشاد هستیم یا چقدر حالمان خوب است دیر یا زود به سمت همان حد نصاب کشیده میشویم. این یافته ای استوار است که طی دهه ها در ادبیات پژوهشی روان شناسی موضوع بحث بوده است. عموماً وقتی اتفاقی می افتد که ما را شادتر یا غمگین تر میکند این افزایش یا کاهش کم کم رنگ می بازد و باز می گردیم به همان میزان عمومی شادکامی که همیشه احساس کرده ایم مثلاً آدم های خوش شانسی که در قرعه کشی برنده میشوند یک سال بعد از حیث شادکامی تفاوتی با سایر ما ندارند.
شاید چنین به نظر بیاید که حد نصاب شادکامی یعنی بهروزی ما مقدر است اما این دیدن نیمه خالی لیوان است و نباید از یاد برد که نیمی از لیوان یا دست کم ۴۰ درصدش هم پُر است لیوبو میرسکی و همکارانش با استفاده از داده های پژوهشی برآورد کردند که فعالیت های خودخواسته ما نقش زیادی در شادکامی مان دارد. کارها و تصمیمات ما حدود ۴۰ درصد از شادکامی مان را رقم می زنند... این حجم قابل توجه در حوزه اختیارات ماست.
نظرات