دفاع جانانه ایرانیان در هشت سال جنگ تحمیلی یکی از درخشانترین صفحههای تاریخ این مرز و بوم است. نویسندگان و هنرمندان بسیاری بر خود لازم دانستند تا صحنههای باشکوه این حماسه بزرگ را با هنر خود برای آیندگان به ثبت رسانند. در این میان برخی رزمندگان با پایان جنگ اسلحه بر زمین گذاشتند و با در دست گرفتن قلم جهاد خود را ادامه دادند. محسن مطلق یکی از همین نوجوانان بسیجی است. او با نگاشتن کتاب «زنده باد کمیل» نگذاشت تا حماسه یارانش در دل تاریخ فراموش گردد.
محسن مطلق جمعی لشکر 27 محمد رسول الله در این کتاب ماجرای جمع شدن دوباره گردان کمیل پس از عملیات کربلای 5 را روایت کرده است. او خاطرات خود را با دل کندن از تهران و بازگشت به پادگان دوکوهه آغاز میکند. این اثر به خوبی حال و هوای رزمندگان در روزهای پیش از آغاز عملیات را روایت میکند. نکته مثبت این اثر نگاشته شدن آن توسط خود رزمنده است. این مساله موجب شده تا خلوص و صداقت اثر حفظ شود و خاطرات به شکل دست نخورده به مخاطب برسد. «زنده باد کمیل» یک تصویر زیبا از صفا و صمیمتی است که در میان بسیجیان موج میزند. صمیمتی همراه با روح ایمان و خودسازی. این کتاب راوی رشادتهای این گردان در عملیات پدافندی است که مانع از تصرف شهر مهران توسط نیروهای بعثی میشود. لحظه بازگشت گردان به قرارگاه و روبرو شدن با جای خالی شهدا صحنه تکان دهندهای است که برای همیشه در ذهن مخاطب باقی میماند.
در ادامه برشی از کتاب «زنده باد کمیل» را میخوانید:
« روزهای آخر اقامتمان در کرخه شوخیهای بچهها به صورت تیمی در آمده بود. نام تیم ما سپاه محمد (ص) بود و تیم مقابل سپاه دشمن. هنگامی که برادر زندی نبود و بچهها چشم او را دور میدیدند شوخیها شروع میشد. داخل چادر دو ردیف خاکریز مقابل هم با پتو میزدیم. بعد بچهها با لیوان پرتقال سیب و هر چی که داشتند آنها را به طرف همدیگر پرتاب میکردند. چند نفری هم صدای خمپاره و انفجار در میآوردند. محسن پرهیزکار هم با هیکلی که داشت به اسم تیر مستقیم مشهور شده بود. جنگ که بالا می گرفت. تیر مستقیم با آن هیکل بزرگ و نیرومندش نعره زنان میزد به قلب خاکریز...»
نظرات