کتاب زخم خیابان نوشته مهدی کرد فیروزجایی که توسط نشر معارف منتشر شده، اثری است که به عمق بحرانهای اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در سالهای اخیر پرداخته است. این رمان به ویژه حوادث و تاثیرات اغتشاشات خیابانی ززآ در سال ۱۴۰۱ را به تصویر میکشد و نگاهی متفاوت به زندگی نوجوانانی دارد که درگیر این بحرانها میشوند.
داستان کتاب حول شخصیت شروین، یک نوجوان دبیرستانی، میچرخد که در پی بازداشت یکی از دوستانش، شباهنگ، وارد دنیای پرتنش اغتشاشات خیابانی میشود. شروین با دنیایی از بحرانهای روانی، اجتماعی و انسانی روبهرو است و تلاش میکند تا حقیقت را بیابد و از بحرانهای پیرامونش رهایی یابد. در این مسیر، او با انتخابهای دشوار و پیچیدهای روبهرو میشود که تأثیرات عمیقی بر زندگی خود و اطرافیانش میگذارد.
زخم خیابان نه تنها یک رمان جذاب است، بلکه به موضوعات اجتماعی، روانی و سیاسی نیز پرداخته و نشان میدهد که چگونه بحرانهای اجتماعی میتوانند به شکلهای مختلف بر زندگی فردی و روابط اجتماعی تأثیر بگذارند. در این اثر، نویسنده به تصویر کشیده است که در دنیای پرتنش و بحرانی، افراد چطور تحت فشارهای اجتماعی و سیاسی مجبور به انتخابهای سخت و گاهی متناقض میشوند.
نویسنده با استفاده از شخصیتهای پیچیده و دیالوگهای تأثیرگذار، داستانی را روایت میکند که خواننده را به تفکر در مورد موقعیتهای انسانی و اجتماعی وادار میکند. این کتاب بهویژه برای نوجوانان و جوانانی که به مسائل اجتماعی و سیاسی علاقه دارند، بسیار مناسب است و میتواند به آنها درک عمیقتری از تأثیرات بحرانهای اجتماعی بر افراد و جامعه بدهد.
زخم خیابان به عنوان یک رمان اجتماعی، میتواند به خوانندگان کمک کند تا درک بهتری از مشکلات روز جامعه و تأثیرات آن بر روابط فردی و اجتماعی بهدست آورند. این کتاب با بیان واقعیتهای تلخ و پر از چالش، به یکی از آثار برجسته در زمینه ادبیات اجتماعی تبدیل شده است که خوانندگان را به تأمل در مورد وضعیت اجتماعی و روانی جوانان در شرایط بحرانی دعوت میکند.
کتاب زخم خیابان را به نوجوانان و جوانانی که به مسائل اجتماعی و سیاسی علاقه دارند و همچنین کسانی که میخواهند تأثیرات بحرانهای اجتماعی بر زندگی فردی و روابط انسانی را درک کنند، پیشنهاد میکنیم.
جمعیتی تقریباً دویست نفره از میدان سرازیر شده بودند و به سمت ما می آمدند. ما هم چند قدمی جلوتر رفتیم و به آنها رسیدیم و همراه آنان شدیم. گویا همه هم منتظر بودند تا یکی شعار را شروع کند. همین حین یک نفر که مثل استاد پوریا چابک و چهارشانه بود داد زد: «زن ،زندگی آزادی بخش زیادی از جمعیت تکرار کردند. مرد چهارشانه دومین بار که شعار داد جمعیت بلندتر و یک دستتر تکرار کردند ما در جلوی جمعیت بودیم و سمت چهارراه میرفتیم یک نفر دیگر که او هم قدی کشیده داشت و چهارشانه بود سطل آشغال پلاستیکی کنار خیابان را هل داد وسط جاده شعار عوض شده بود نترسید نترسید ما همه با هم هستیم ،من ،پوریا ،هاوش الهام و بقیه بچه های بوتیمار با هم و کنار هم بودیم و سعی میکردیم از هم جدا نشویم
نظرات