پژمان عرب در این کتاب به سراغ صادقانهترین جلوه ارتباط قلبی و ذهنی مردم ایران با رهبر و پیشوای انقلابشان رفته است؛ یعنی نامههایی که توسط مردم کشورمان، چه جوان و پیر و چه زن و مرد برای امام خمینی(ره) نگاشته شدهاست.
هرچند که هر مورد در این کتاب به عنوان نمونهای برگزیده از میان سیلی از نامهها برگزیده شدند اما میتواند نکات فوقالعاده ارزشمند و جذابی را در حوزههای مختلف روانشناسی، جامعهشناسی، مردمشناسی، علوم سیاسی، مطالعات فرهنگی، و... به خوانندگان خود ارائه دهد.
مثلا در بخشی از این اثر که توسط نشر راهیار به کتابرسان آمدهاست میخوانیم:
((من با اینکه کودکی ده ساله بیشتر نیستم، دوست دارم تا به رحمت خدا نرفتهام، شما را ببینم و در آغوشت بنشینم. امام، من برای شما و رزمندگان دعا میکنم و دلم میخواهد اگر شما را ندیدم، نامهای که نوشتهام، به دست شما برسد و جواب نامهام را زود بدهید. امام عزیز، من عکس خود را برای شما میفرستم و شما هم یک عکس درخشان خود را برای من در نامه بفرستید. امام، من خیلی دوست دارم به جبهه بروم و خیلی هم اصرار میکردم، ولی این مدیر خوبی که دارم، یک روز سرکلاس ما آمد و گفت مدرسه هم یک سنگر است، سنگرها را حفظ کنید؛ من از وقتی این حرف را شنیدم، خیلی درس میخوانم و دیگر به فکر جبهه رفتن کم افتادم؛ ولی به جبهه به اندازۀ توانایی خود کمک میکنم.
خداحافظ. امام، خدانگهدار تو.))
نظرات