مجموعه «دیپلماسی با صدای بلند» در واقع گزارشهای تدوین شده از مصاحبههایی است که دفتر پژوهشهای تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا با همکاری بنیاد مطالعات ایران انجام داده است. محوریت این مصاحبهها سیاست خارجی ایالات متحده در ارتباط با حکومت پهلوی دوم است. پژوهشگران این پروژه با گرفتن مصاحبه از مستشاران نظامی و سیاسی که در این دوران به ایران اعزام شدهاند تلاش نمودهاند اهداف و برنامههای این کشور در مورد حکومت پهلوی را فهم و کشف کنند. ویلیام بور تحلیل گر برجسته مسائل سیاسی و چند تن دیگر از پژوهشگران ایرانی در طول سه سال از 1985 تا 1988 با چندین تن از سفیران و فرماندهان نظامی که حضور موثری در ایران داشتهاند پیرامون مهمترین اتفاقات رخ داده در این دوران همچون کودتای 28 مرداد، انقلاب سفید و تسخیر سفارت آمریکا گفتگو کرده و توانستهاند اطلاعات مهم و تازهای کسب کنند. این نوشتار حقیقت بسیاری از وقایع رخ داده در آن دوران را آشکار میکند و تصویری شفاف از مداخلات مستقیم واشنگتن بر دولت ایران را بازتاب میدهد.
در چهارمین و آخرین جلد از این مجموعه با سه فرد دیگر از دولت ایالات متحده که در زمان محمدرضا پهلوی با مسائل ایران درگیر بودهاند مصاحبه شده است. ریچارد هلمز افسر اطلاعاتی است که در دهه پنجاه و شصت میلادی یا در ایران حضور داشته است یا سمتی در ارتباط با ایران برعهده داشته و اطلاعات خوبی نسبت به معاملات تسلیحاتی دو کشور داشته است. چارلز ناس از کارمندان ارشد وزارت خارجه آمریکا بوده که چهار مسوول مسائل ایران در این وزارتخانه بوده و حدود دو سال نیز در ایران اقامت داشته و از مسوولین سفارت تهران بوده است. سرلشکر الیس ویلیامسون فرمانده هیات مستشاری آمریکا در دهه هفتاد میلادی در ایران بوده و از روابط تسلیحاتی دو کشور اطلاعات کاملی دارد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
توافق دوجانبه ما همه کشورهای دیگر را از داشتن هیأت نظامی منع میکرد. روسها به شدت علاقهمند بودند جای پایی داشته باشند. روسها تجیهزات نظامی را با هزینه بسیار بسیار کمتری به ایرانیها ارائه میکردند. آنها حتی یک هلی کوپتر به یک دهم مبلغی دادند که تولید آن برای ما هزینه داشت. آنها بسیار بسیار مشتاق بودند جای پایی برای خود باز کنند. شاه کامیون تجهیزات مهندسی و نفربرهای زرهی از آنها خرید. او قانون بسیار سفت و سختی در این زمینه داشت که هرگز چیزی را از آنها نخواهد خرید که چنان پیچیده باشد که روسها مجبور باشند به همراه آن تجهیزات مستشار هم اعزام کنند. روسها حتی پیشنهاد دادند دانشجوهای ایرانی را به دانشکدههای خود در روسیه ببرند و به رایگان آنها را پذیرش کنند و یک کمک هزینه تحصیلی هم در مدت حضور آنها در روسیه بپردازند که شاه این پیشنهادها را رد کرد. او چیزی از روسها نمیخرید که مجبور باشد در هنگام استفاده از آنها روسها هم حضور داشته باشند. نکته دیگر اینکه او چیزی از روسها نمیخرید که مستلزم پخش شدن افراد آنها در کشور شود. به بیان دیگر، روسها یک کارخانه فولاد برای شاه ساختند، چندین پل ساختند ولی به آنها اجازه نمیداد روی خطوط ارتباطی یا چیزی کار کنند که در کشور گسترده شده است. اگر میتوانستند بیایند و پلی بسازند و به لحاظ جغرافیایی به همان نقطه محدود باشند، آنها را میپذیرفت ولی به آنها اجازه نمیداد پخش بشوند. او به روسها اعتماد نداشت.
نظرات