جمهوری اسلامی از ابتدای شکلگیری با هدف احیای دین و بازگرداندن ایران به دوران اوج خود، مانند آن تصویری که از عصر صفویان در ذهن داریم، بنا شد. برای رسیدن به این هدف و برجسته شدن در سطح بینالملل، نیاز به سازماندهی اصولی و گسترده وجود دارد. کتاب حاضر با گردآوری و تدوین سخنان و بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله)، به شرح اصول لازم برای به سلامت رساندن میراث امام (ره) به مقصد مطلوب، میپردازد.
کتاب «دولت اسلامی» ششمین جلد از مجموعهای دهجلدیست که با نام «مکتب انقلاب اسلامی» منتشر شده است و جمعآورندگان، با هدف تبیین و عملیاتی کردن اندیشههای حضرت آیتالله خامنهای، آن را به رشتۀ تحریر درآوردهاند. این کتاب در سه بخش تدوین شده است؛ بخش اول دولت مطلوب اسلامی را معرفی میکند، بخش دوم به ارزیابی وضعیت فعلی دولت اسلامی میپردازد و بخش سوم، به ترسیم نقشه راه تحقق دولتهای اسلامی اختصاص دارد. این کتاب به کوشش بنیاد فرهنگ و اندیشۀ انقلاب اسلامی منتشر شده و محصول تلاش جمعی از مولفان و پژوهشگران حوزههای دین، علوم سیاسی و اجتماعی، اقتصاد و مدیریت است. در ادامه نقشۀ راه کتاب دولت اسلامی و عناوین هر فصل را بهطور خلاصه معرفی میکنیم.
۱. ولی فقیه؛ هدایتگر نظام اسلامی
۲. قانون اساسی؛ تصویر کلّی دولت اسلامی
۳. اصلیترین نیاز امروز؛ اسلامی شدن منش و روش کارگزاران
۴. الگوهای پیشرفت و نظامات اداره؛ نرمافزارهای کلّی دولت اسلامی
۵. نهادها و دستگاهها؛ سختافزارهای دولت اسلامی
۱. بررسی کلّی شرایط امروز
۲. دستاوردها و پیشرفتهای دولت اسلامی
۳. موانع و آسیبهای دولت
۱. ضرورت، چیستی و چگونگی نقشۀ راه
۲. مفهوم و اقسام خواص امّت
۳. جوان مومن انقلابی؛ پیشرو و پیشران خواص امّت
۴. تحوّلات لازم برای نقشآفرینان دولتسازی
۵. اقدامات لازم جهت تشکیل دولت مطلوب اسلامی
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«خوشبختانه دستگاه رهبری و کارهای رهبری چیزهای پنهانی نیست؛ چون وظایف رهبری و کارکردهای او مشخص است. دستگاه رهبری کار اجرایی به این معنا، مطلقاً انجام نمیدهد. در این نظام، مجموعه و صحنۀ عظیمی پُر از مردم را تصوّر کنید. اگر در وسط این تشکیلات مرکز هدایت عمومی -یعنی دستگاه رهبری- را فرض کنیم، آن پایگاهها و مراکز نزدیک به ذهن و گوش و جسم مردم در سرتاسر کشور، نمازهای جمعه است.
ضدّیت با ولایت فقیه یعنی ضدّیت با اصیلترین و رکینترین اصول و ارکان نظام جمهوری اسلامی. شکی نیست، منتها ضدیت معنایی دارد. مثلاً یک نفر هست که علیه این معانی مینویسد یا حرف میزند، یا با موقفها و مواضعی که از طرف دستگاه رهبری یا از طرف رهبری گرفته میشود و طبق قانون اساسی سیاستهای اصلی نظام را تشکیل میدهد، صریحاً و غالباً و لو نه دائماً مخالفت میکند، یا در مواقع حساس مخالفت میکند؛ اینها ضدّیت است.
تقسیمبندی نهادهای زیر نظر رهبری و نهادهای غیر زیر نظر رهبری، تقسیمبندی غلطی است؛ ما چنین چیزی نداریم. طبق قانون اساسی، سه قوۀ مجریه و قضائیه و مقنّنه زیر نظر رهبریاند. دستگاههای دیگر نیز همینطورند. البته زیر نظر رهبری بودن به معنای این نیست که رهبری دستگاهی را مدیریت میکند.»
نظرات