ادبیات کودک و نوجوان سهم مهمی در سیستم آموزشی یک کشور دارد، ذهنیت آیندۀ یک نسل را شکل میدهد و ظرفیتهای روانی مختلفی را در آنها به وجود میآورد. کشورهایی با فرهنگ رو به رشد، کودکان را در اولویت جامعه قرار میدهند و با استفاده از جدیدترین متدهای روانشناسی، نیازهای آنها را به رسمیت میشناسد. در ایران نیز ما نویسندگانی که دغدغۀ نسلهای جوان را داشته باشند، کم نداشتهایم. در چند دهۀ اخیر، فعالیت این هنرمندان به شعر و داستان کودک غنای ادبی خاصی بخشیده که یکی از نتایج افزایش تمرکز بر اهمیت این حوزه است. کتاب «دختری که نبود» یکی از داستانهایی است که در زمینۀ ادبیات داستانی به نگارش درآمده است و تلاش شده در آن از شیوههای نوین داستانگویی استفاده شود. شخصیت اصلی این کتاب دختری است که به همراه پدر و مادرش زندگی میکند و چالش اصلی او، یکی از مشکلات رایج در جامعه است؛ اختلال روانی. او مبتلا به مالیخولیاست؛ مجموعهای از نشانههای بیماری عصبی که در روانشناسی مدرن به عنوان اسکیزوفرنی، افسردگی یا اختلال دوقطبی شناخته میشود. شخصیت اول این داستان یک دوست خیالی دارد که دقیقاً همسن و سال اوست، ظاهری مثل او دارد و در کارهایی که در خلوت خودش انجام میدهد، به او کمک میکند. اما این بیماری فقط برای او مشکل ایجاد نمیکند، بلکه روی زندگی والدینش هم تاثیر چشمگیری گذاشته است. به همین دلیل، وقتی زمان کافی میگذرد و اوضاع از کنترل خارج میشود، آنها تصمیم میگیرند دخترشان را به همانجایی ببرند که مادربزرگش هست؛ مادربزرگی که مشکلی مشابه نوهاش دارد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«معلوم نبود این وضع قرار بود تا کی ادامه داشته باشد. با آمدن به خانۀ مادر بزرگ فکر میکردم همهچیز دارد درست میشود که یکدفعه مادربزرگ غیبش زد. ماجرای مادربزرگ از ماجرای من و کصیر هم عجیب و غریبتر بود. اصلاً معلوم نبود کِی از خانه رفته بیرون. حالا خدا کند یکی عکسش را توی روزنامه ببیند و او را پیدا کند. دوباره کابوسها و خیالبافیهایم شروع شده. طفلکی کصیر هم دوباره اوضاع زندگیاش بههم ریخته. بابا و مامان و دایی دارند توی هال با صدای بلند باهم حرف میزنند. مامان صدایش دورتر است. معلوم است دارد توی آشپزخانه یک کاری میکند. آشپزخانه یک جورهایی اتاق اختصاصی مامان است. حالا آشپزخانۀ خودمان و آشپزخانه مادربزرگ ندارد. صدای مامان به گوش میرسد که میگوید: «عقل من یکی که به جایی قد نمیدهد. توی کل فامیل دو تا مورد پیدا شد، یکیاش شد دخترم، یکیاش شد مادرم.»»
نظرات