کتاب «خمره» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی رمانی خواندنی برای نوجوانان ایران زمین است. نویسنده که در کارنامه خود آثار معروفی همچون «قصه های مجید» و «مهمان مامان» دارد در این اثر براساس تجارب خود به عنوان معلم روستا داستانی شیرین و خواندنی نوشته است. داستان در مورد آقای صمدی معلمی است که برای تدریس به روستا میرود اما اتفاقی عجیب همه چیز را تحت الشعاع خود قرار میدهد. خمره مدرسه که بچهها برای آب نوشیدن از آن استفاده میکنند ترک برمیدارد. یک اتفاق ساده که کل سال تحصیلی را به هم میریزد و حالا معلم و دانش آموزان در کنار هم باید تلاش کنند این مشکل را برطرف کنند. در این مسیر آقای صمدی به زندگی شاگردهایش نزدیکتر میشود و تصویری ملموس از سبک و سیاق زندگی روستایی و وضعیت مردم این مناطق به مخاطب ارائه میدهد. همچون دیگر آثار مرادی کرمانی این داستان هم ترکیبی از بالا و پایینهای تلخ و شیرین است درست مثل زندگی. به خاطر همین قرابت داستانهای آقای نویسنده با زندگی انسان ایرانی است که آثار او مخاطبان بسیاری دارد و افراد زیادی با شخصیتهای او احساس همذات پنداری میکنند. خمره پنجمین کتابی است که از نویسنده زحمتکش و دوست داشتنی اهل کرمان در سال 1368 منتشر گردیده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
قنبری پشت دیوار باغ یدالله ایستاده بود. از سر دیوار باباش را نگاه میکرد که تند و تند بیل میزد و زمین را میکند. گوشه باغ زیر درخت گرد و آتشی روشن کرده بودند روی آتش کتری سیاه و دود زدهای بود. کتاب و دفتر احمدی توی کیسه کرباسی بود. احمد کیسه را به سینه میفشرد گردن میکشید دلش میخواست بابا ببیندش. بابا گرم کار بود و نمیدیدش. چند بار خواست برود توی باغ پیش باباش و بگوید: «بابا بیا مدرسه، خمره را درست کن اما ترسید دعواش کند «چرا مدرسه را ول کردی و آمدی اینجا. چرا نمیگذاری کارم را بکنم؟ کلاغی سرشاخه درخت گردو نشسته بود و قارقار میکرد.
نظرات