کتاب «جنگ فرخنده» روایت زندگی بانویی است که پس از جنگ نیز یک پرستار جنگی باقی ماند. او در یک خانواده پرجمعیت ساکن آبادان به دنیا آمد. پدرش جزو کارگران پالایشگاه بود و اصالتی کازرونی داشتند. با پیروزی انقلاب اسلامی او نیز مثل بسیاری از نوجوانان هم دوره خود به فعالیتهای جهادی و انقلابی علاقهمند شد و با انجمن اسلامی همکاری داشت. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان پرستار به فعالیت مشغول شد و در آتش و انفجار جنگ چندین سال در بیمارستانهای صحرایی و انتقال مجروحان به بیمارستانهای پشت خط کمک نمود. او از ازدواج ناموفق خود یک فرزند داشت با این حال از فعالیت جهادی بازنماند و پس از جنگ نیز با یک جانباز اعصاب و روان ازدواج کرد. رزمندهای با مشکلات بسیار روحی و روانی دست و پنجه نرم میکرد و به دلیل تاثیرات موج جنگ گاهی همسر و خانواده خود را نیز آزار میداد. با این حال فرخنده قلعه نوخشتی با صبوری و توکل به خداوند تمام این دشواریها و زخم زبان اطرافیان را تحمل میکرد. سرانجام همسر جانباز او خداداد شمس الدین به دلیل فشارهای عصبی سکته کرد و به یاران شهیدش پیوست. در این کتاب روحیه خستگیناپذیر و پرتوان یک بانوی ایرانی در سالهای جنگ و پس از آن به تصویر کشیده شده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
یکی میگفت:«بابا اینکه چیز مهمی نیست. اگه تریاک نباشه تو آب و هوای شمال با این همه دارویی که میخوره، خیز میوفته به تنش کاری به کارش نداشته باش!» میگفتم: «آخه خداداد جانبازه با بقیه فرق داره مردم روش به حساب دیگه باز میکنن. همه که نمیدونن به خاطر مشکل اعصاب و نخوردن قرصهای رنگارنگ میره سراغ این برنامه همین رو پتک میکنن و میکوبن تو سر رزمندهها و حزب اللهیها. خون به دل خونواده شهدا میکنن که بیایید ببینید اونایی که از جنگ موندن حالا کارشون به کجا کشیده.» یکی هم میگفت: «بله! باید جلوی شوهرت رو بگیری بچههای ما دیگه روشون نمیشه تو مدرسه سرشون رو بالا بگیرن. تا با یکی حرفشون میشه اون بهش سرکوفت میزنه که برو بابا! تو فامیل همون جانباز معتاده هستی.»
نظرات