کتاب تو که در هیچ قابی جا نمیشوی ثانیهای از سه سالی را میگوید که به اندازه هشت سال عمران و آبادانی به ملت ایران بخشید. این اثر به کوشش مهدی کردفیروزجانی روایتهایی داستانی از خدمات شهید رئیسی را روایت میکند.
مقدمه کتاب به قلم محمدرضا سرشار گریزی به دوران تولیت دکتر سید ابراهیم رئیسی بر آستان قدس رضوی و تحولات مدیریتی، از جمله تحولات فرهنگی رخ داده در حرم رضوی، میزند.
دومین خاطره به قلم فائضه غفار حدادی از نهایت دلدادگی و احترام نسبت به آیتالله رئیسی سخن میگوید. او تذکر میدهد لطفا جوری بنشینید که پشت به شهید نباشید.
سومین خاطره از حکایت عزت و اقتدار ایران و ایرانی سخن میگوید. فاطمه جدیدی در این خاطره از دومین سخنرانی او در صحن سازمان ملل میگوید. از اینکه دوست نداشت با بایدن، رئیس جمهور وقت آمریکا ملاقات کند، حتی به صورت اتفاقی. زیرا میدانست این ملاقات در دید رسانهها به تقاضا یا به تعبیر خودشان التماس ایران به آمریکا برای مذاکره تعبیر میشود.
هر روایت این داستان از زبان یکی از افراد نزدیک به لمس آن روایت بیان میشود. به همه این روایتها باید روایت تلاشهای خستگیناپذیر آیتالله رئیسی، راهاندازی کارخانههای تعطیل شده و نیمه تعطیل نظیر کیان تایر، رشد بودجه فرهنگی، ساخت واکسن کرونا و چه و چه و چه را اضافه کرد.
این کتاب تلاش برای مردم، کار خالصانه در مسیر تعالی ایران و روایت دلداگی به مردان خدا را روایت میکند تا در کنار الگوگرفتن از این مرد خدمت با معیارهای رئیس جمهوری در تراز انقلاب آشنا شویم.
هر چند عموم مردم را مخاطب این کتاب میدانیم، اما مطالعه آن بیش از هر کسی به دولتمردان، سیاستمداران و مسئولین پیشنهاد میشود.
مشکلات ادامه داشت تا این که در سوم آذر سال ۱۴۰۱ رئیسی به کارخانه ما آمد. با همه بچهها چاق سلامتی کرد. دست بچه ها را گرفت و فشرد. از بچهها مشکلات را پرسید. بچهها هر کدام یکی از مشکلات را گفتند یکی گفت مشخص نشدن تکلیف مالکیت شرکت چون شرکت اعلام ورشکستگی کرده و شورای تأمین هم حکم آن را داده بود، بیمه به بچهها تعلق نمیگرفت. یکی دیگر از بچهها گفت چون کارخانه چند سال در کش و قوس تعطیلی است دستگاهها اورهال نشدهاند. یکی دیگر گفت که مواد اولیه اگر باشد این کارخانه میتواند جلوی زیانش را بگیرد. رئیسی جلو دوربین دستور داد کارخانه نباید حتی کند کار کند و هیچ کس هم نباید تعدیل نیرو شود.
نظرات