کتاب «تنها در سامسون» نوشته ترکان قربان زاده خاطرات نویسنده از حضور در شهر سامسون است. او برای تحصیل تنها به این شهر وارد میشود و در دانشگاه ثبت نام میکند. شهری ساحلی که امکانات مدرنینه و سنت را در کنار هم دارد. با وجود طبیعت دلکش و رفاه خوبی که ترکان در این شهر دارد اما وقتی همخانه تازهای به محل سکونتش وارد میشود تمام این زیباییها به یک کابوس بدل میشود. دختری پوشیه زده و مقید به نام عایشه نور که در رشته الهیات تدریس میکند اما رفتار و روحیات عجیبی دارد که باعث میشود درمورد شک کند و با جستجو در زندگی و احوالات دختر به یک حقیقت بسیار ترسناک برسد. او با یک قاتل بالقوه همخانه شده است. خواندن این ماجرای کوتاه و پرکشش را به تمام کسانی که نسبت به مسائل امنیتی و حوادث خاورمیانه علاقهمند هستند پیشنهاد میکنیم.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
عصر که به خانه برمیگردم میبینم برایم شام درست کرده با صد جور فکر و خیال و هول و هراس با هم شام میخوریم بعد از شام میروم به اتاقم کمی می خوابم اما انگار نگران چیزی باشم از خواب میپرم. به پذیرایی نگاهی میاندازم. کسی آنجا نیست. فکر میکنم صدایم زده است؛ اما خبری از عایشه نور نیست. مدتی میگذرد. کنجکاو میشوم تا ببینم کجاست. سرم را از لای در اتاقم بیرون میبرم و متوجه میشوم چراغ آشپزخانه را روشن نکرده چراغ اتاق خودش هم خاموش است. با خودم می گویم احتمالا دوباره رفته تا گشتی در این شهر که الان برایم ترسناکترین شهر دنیا شده بزند. صدایش میزنم در کمال تعجب جوابم را می دهد صدا از اتاقش می آید. می خواهد بروم پیشش بعد از جابه جایی عایشه نور و همان شب اول که وسایل اساسیاش را در اتاقش چیدیم این اولین بار است که به اتاقش میروم. بعد از آن شب هیچ وقت وارد اتاقش نشدهام حتی نمیدانم دکور و چیدمان اتاقش چه شکلی است. همیشه در آشپزخانه و یا در اتاق من و گاهی هم نشیمن همدیگر را دیدهایم. کلید چراغ اتاقش را میزنم احساس میکنم اتاق هنوز تاریک است. بیشتر وسایلش تیره است. پرده و رو تختیاش رنگهای تیره و سیاهی دارند.
نظرات