فهم اندیشه سیاسی غرب نیازمند یک مرور تازه بر تطور فکری و تحولات اجتماعی آنان دارد. مرور تاریخی که نشان میدهد در هر قرن اندیشمندان چه برداشتی از مفاهیم بنیادین جهان داشتند و برساخت های ذهنی آن ها چه تاثیری بر روند اتفاقات سیاسی اجتماعی تمدن های مختلف گذاشته است. یکی از مفاهیم متمایز و پرمناقشه جهان غرب بحث ترقی و توسعه است که توسعه به چه معنا است و حاصل این توسعه چه صعود و افول هایی برای تمدن غربی رقم زد.
کتاب «ترقی و توسعه» نوشته سید سعید موسوی و محمدرضا قائمی نیک جلد سوم از مجموعه اندیشه سیاسی، بررسی ریشهای مفهوم توسعه در جهان غرب است. شناخت معنی توسعه و تحولات حاصل آن نیازمند یک مرور تاریخی از دوره رنسانس است. در بخش اول نویسندگان نشان میدهند هرکدام از مکاتب فکری غرب توسعه را چه معنا کردند و در بخش دوم توضیح میدهند نتیجه این برداشتها چه اتفاقاتی بودهاند.میتوان به انقلاب صعنتی، استثمار و جنگهای جهانی رخ داده در قرن بیستم به عنوان حاصل کار توسعه در غرب اشاره کرد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
اولین سنگر انتقادی در برابر نظریههای کلاسیک نوسازی از کشف و نشان دادن وجه استعماری وضعیت جدید برخاست. در واقع کشورهای سابقاً مستعمره که اکنون در حکم تأمین کننده مواد خام کشورهای توسعه یافته تلقی میشدند دست به انقلابهای استقلال طلبانه در حوزه نظر و عمل زدند. از آنجا که وعدههای سرمایه داری اروپا به جهان سوم محقق نشده و در مواردی سبب بدتر شدن اوضاع اقتصادی آنها شده بود نوعی حق خواهی عمومی و استقلال اقتصاد دولتی رایج شد. همه کشورهای سابقاً مستعمره و وابسته جهان اکنون به نوعی خود را مقید به سیاستهایی میدانستند که ملزمشان میکرد برای ایجاد دولتهایی باثبات کارآمد و لایق تلاش کنند.
نظرات