کتاب «تبعیدی ها» روایتی از روزهای اسارت حاج محسن کرمی است. او جوان انقلابی اهل بندرعباس بود که همان سالهای ابتدایی جنگ به سپاه پیوست و در کردستان به عنوان نیروی اطلاعات فعالیت میکرد. او مدتی نیز فرمانده اطلاعات عملیات بود اما به دلیل علاقه برای حضور در خط مقدم جنگ پس از چندین سمت خود را به نیروهای رزمی رساند. او در سال 64 در منطقه شلمچه به اسارت رژیم بعث درآمد و این کتاب خاطرات روزهای سخت و تلخ اسارت را روایت میکند. او مقاومت نیروهای ایرانی در چنگال دژخیمان عراقی را به زیبایی روایت کرده است. با وجود شکنجه و محدودیتهای فراوانی که این اسرا در اردوگاهها داشتهاند اما هیچکدام از این مسائل باعث شکست اراده آهنین آنها نشد و نه تنها پای آرمانهای انقلاب و ایران ایستادند بلکه فضای اسارت به محلی برای رشد معنوی و فکری خود تبدیل کردند. خاطرات او نشان میدهند چگونه رژیم صدام اسرای ایرانی از حداقل امکانات زندگی محروم ساخته بود و با آنها به بدترین شیوه برخورد میکرد. برخوردهایی که بسیاری از آنها نقض صریح کنوانسیونهای بین المللی بود و باعث جانباز شدن و حتی شهید شدن برخی از اسرای ایرانی شد. گرچه این روزگار تلخ در سال 68 برای این آزادگان به پایان رسید و تنهایی روسیاهی آن برای ارتش صدام باقی ماند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
من توی بیمارستان الرشید چیزایی دیدم که آرزو میکنم ای کاش هیچ وقت نمیدیدم. یکی از کارایی که از من میخواستن، تمیز کردن اتاق تشریح بیمارستان بود هر چند وقت یه بار دانشجوهای پزشکی دانشگاه بغداد، واسه کالبد شکافی میومدن بیمارستان الرشید. استاد راهنما واسه اینکه دانشجوهاشو با آناتومی اجزای داخلی بدن آشنا کنه، از اسرای ایرانی استفاده میکرد. حسین دهقان تحت درمان بود و کم کم داشت حالش بهتر میشد که یکی از پرستارا با یه آمپول بیهوشش کرد و روی سکوی تشریح خوابوندش بعدم استاد راهنما و بیست تا دانشجوی دختر و پسر دورش حلقه زدن و بدنشو زنده زنده، مثله کردن دو ساعتی که گذشت، یه کیسهی جسد تحویلم دادن تا تیکه پارههای بدنشو جمع وجور کنم و تحویل نگهبانی که مسئول اون بخش بود بدم. بعدم باید مثل همیشه سکوی تشریحو میشستم تا اثری از جنایتشون نمونه.
نظرات