کتاب «به شرط عاشقی» روایت خانم هدیه غبیشی از زندگی با شهید مدافع حرم سعید سیاح طاهری است. او اصالتی آبادانی داشت و از اولین روزهای جنگ درگیر دفاع از وطن شده بود. در گیرودار جنگ همسرش را که او نیز همراه خانواده دیگر جنگ زدگان آواره بود یافت و با لباس ساده بسیجی با او ازدواج نمود. او در طول هشت سال دفاع مقدس حضور داشت و چند بار نیز مجروح گشت اما هیچکدام این مسائل باعث نشد از جهاد دست بکشد. پس از جنگ در دوره دافوس شرکت کرد و در لبنان نیز ماموریت انجام داد. در سالهای پایانی خدمت به آبادان برگشته بود و تلاش داشت آبادانی را به این شهر بازگرداند. با شروع جنگ سوریه به عنوان فرمانده مستشار اعزام شد و سرانجام در این رزم توانست به یاران قدیمش بپیوندد و به درجه شهادت نائل گردد. در این کتاب روایت همسر مجاهدی را میخوانیم که مدام همسرش را برای رفتن به مقابل گلوله و خمپاره وداع میگفت و در طول زندگی به انتظار شنیدن خبر شهادت او نشسته بود. در این کتاب با سیره اخلاقی و عملی شهید آشنا میگردیم و میبینیم چگونه سی سال روحیه جهاد با نفس و کفر را در درون خود حفظ کرد و سرانجام به آنچه برایش تلاش کرد رسید.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
دو ماه از رفتنش گذشته بود دوریاش فرسودهام کرده بود. هم دلتنگی و هم مسئولیت سنگینم عامل فرسودگیام بود. هفتهای یکبار تماس میگرفت و هر بار با آمدن همسایه که خبرم میکرد به دو خودم را به تلفن منزلشان که روی میزی کوچک جا خوش کرده بود میرساندم. چند دقیقهای پر اضطراب در انتظار سپری میشد تا با صدایش آرام بگیرم. یک هفته بود که از او بیخبر بودم و دلتنگ و بیقرار شده بودم. صدای زنگ در خانه را شنیدم زن همسایه پشت در بود. لبخند به لب داشت: «سلام حاج آقا پنج دقیقه دیگه تماس میگیره.» سریع چادرم را سر کردم و با عجله بیرون رفتم نفسم به شماره افتاده بود. به محض رسیدن و نشستن مقابل دستگاه تلفن کرم رنگ روی میز صدای زنگش بلند شد و قلبم هم جیغ خوشحالی کشید گوشی را به سرعت برداشتم. صدایش روح و جانم را آرامش داد و انرژی گرفتم. بی اختیار قطره اشکی که رنگ دوری و اشتیاق دیدنش را داشت از گوشه چشمم سر خورد.
نظرات