کتاب «هفتم تیر» از مجموعه با چشم باز به روند اختلافات میان رئیس جمهور بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی میپردازد. اولین مرحله از این اختلافات در هنگام انتخاب نخست وزیر رخ داد که در واقع میتوان گفت شهید رجایی به دولت تحمیل میگردد و گزینه مدنظر بنی صدر نبود. در ادامه تصمیمهای رجائی و برخی اشخاص همچون آیت الله بهشتی باعث شکاف بیشتر میان بنی صدر و بدنه مدیران انقلابی می شود و از سوی دیگر مجاهدین خلق نیز آرام آرام خود را به رئیس جمهور نزدیک میگردانند. سرانجام این درگیریهای سیاسی به نزاعهای خیابانی میانجامد که با رهبری آگاهانه امام خمینی (ره) این غائله میخوابد اما منجر به این میگردد تا بنی صدر از ریاست جمهوری عزل گردد و در ادامه منافقین نیز با کمک عوامل نفوذی خود در حزب جمهوری توانستند در هفتم تیر سال 1360 دفتر حزب را منفجر کنند و آیت الله بهشتی را به همراه 72 تن از یارانش به مسلخ شهادت بکشانند. این اثر با نگاهی منصفانه و دقیق به مرور مختصر حوادث منجر به این ترور خونبار و پسلرزههای بعد از آن میپردازد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
بعد از چهارده اسفند جو بسیار متشنج شد. بنی صدر دیگر علناً با رجایی مخالفت میکرد. در درگیریهای چهارده اسفند، هرکس را فکر میکردند مخالف است میکشیدند بالای جایگاه میزدند و پرت میکردند پایین. یک نفر را هم کشیدند بالای جایگاه و از جیبش کارتی درآورند «نیروی ویژه نخست وزیری» میگفتند این نیرویی است که نخست وزیر برای درگیری و اختلاف درست کرده است. دفتر نخست وزیر هم وجود چنین نیرویی را تکذیب کرد. طرفداران نخست وزیر میگفتند قبل از مراسم معلوم بوده میخواهند چه بکنند. یک سری کارت جعل کردهاند دادهاند چند نفر تا با آن نخست وزیر را خراب کنند. حواسشان نبوده که نخست وزیری اصلاً نیروی ویژه ندارد.
نظرات