کتاب بعد از من

کتاب بعد از من

4.2

حکایت‌هایی از زندگی امام جواد(علیه‌السلام)

مترجم:
عطیه حسینی
ناشر:
قیمت:
۹۵,۰۰۰
%۱۰
۸۵,۵۰۰
تومان
رده سنی:
نوجوان
قالب:
زندگینامه
نوع جلد:
شومیز
قطع کتاب:
رقعی
صفحات:
۱۰۰
وزن:
۸۸ گرم
شابک:
9786004415576

معرفی کتاب

کتاب بعد از من نوشته علی باباجانی، اثری است که به زندگی و سیره امام جواد (علیه‌السلام) با نگاهی جذاب و داستان‌گونه پرداخته است. این کتاب، داستان‌هایی از دوران کودکی تا نوجوانی امام جواد (علیه‌السلام) را روایت می‌کند و سعی دارد تا پیچیدگی‌های زندگی یک امام معصوم را در قالب داستان‌های کوتاه و دلنشین برای مخاطب نوجوان به تصویر بکشد.

هر داستان در این کتاب، گوشه‌ای از زندگی امام جواد (علیه‌السلام) را بازگو می‌کند و به زندگی روزمره آن حضرت در کنار آلام و مشکلات زمانه اشاره دارد. این اثر به ویژه برای نوجوانانی که علاقه‌مند به تاریخ اسلام و زندگی اهل بیت (علیه‌السلام) هستند، بسیار مناسب است و درک عمیقی از سیره امام جواد (علیه‌السلام) در قالب داستان‌های ساده و در عین حال آموزنده به خواننده منتقل می‌کند.

این کتاب به دلیل نگارش ساده و گیرا، برای مخاطب نوجوان بسیار جذاب است و در عین حال با ارائه پیام‌های ارزشمند، می‌تواند به عنوان یک منبع آموزشی و الهام‌بخش برای نسل جدید مسلمانان عمل کند. کتاب بعد از من نه تنها اطلاعات تاریخی در مورد امام جواد (علیه‌السلام) را ارائه می‌دهد بلکه به خواننده یادآوری می‌کند که در تمام شرایط زندگی، باید به اصول اخلاقی و انسانی پایبند ماند.

 

کتاب بعد از من را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

اگر به دنبال داستان‌هایی هستید که هم شما را با شخصیت والای امام جواد (علیه‌السلام) آشنا کند و هم به دل‌گرمی و روحیه شما افزوده باشد، بعد از من کتابی است که باید آن را در لیست خواندنی‌های خود قرار دهید.

 

در برشی از کتاب بعد از من می‌خوانیم:

حسین مکاری خسته و کوفته وارد بغداد شد، کمی در شهر گشت و از دیدن این شهر باشکوه دهانش از تعجب باز ماند. خلیفه در بغداد زندگی میکرد به همین خاطر اینجا باشکوه ترین شهر شده بود. حسین مقابل خانه زیبا و مجللی ایستاد: «عجب شهری چه

آب و هوایی واقعاً مردم این شهر از آن لذت میبرند.»

یاد امام جواد افتاد که مدتها بود در بغداد زندگی می کرد. خلیفه برای این که امام را زیر نظر داشته باشد، او را به بغداد آورده بود. حسین با خود گفت: «آری» دیگر امام جواد در این شهر زیبا در ناز و نعمت زندگی میکند اینجا شهر شاهان و بزرگان است حتماً بهترین غذاها را برای امام میبرند و در بهترین جای شهر هم ساکن است. آه کشید: کاش الآن پیش امام جواد بودم و از آن غذاها و نوشیدنی‌های خوشمزه می‌خوردم.

چشم بسته و در این خیالها و فکرها بود چشمهایش را باز کرد و یک دفعه نور خورشید به آنها افتاد چند بار پلک هایش را باز و بسته کرد تا به نور عادت کند برای آخرین بار چشم باز کرد و امام جواد را پیش روی خود دید امام سرش را پایین انداخته بود.

حسین دستپاچه سلام داد و با تعجب به ایشان نگاه کرد. رنگ صورت امام زرد شده بود حسین ایشان را در مدینه دیده بود و حالا میدید لاغرتر و پیرتر از قبل شده است امام جواب سلام او را داد و فرمود: ای حسین نان جو و نمک نیم کوبیده در حرم پیامبر برایم بهتر است از آنچه در اینجا میبینی حسین از خجالت نمیدانست چه کند سرش را پایین انداخت.

 

نظرات

جهت ثبت نظر لطفا وارد سایت شوید
این کتاب به درد کی می‌خوره؟
کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان