کتاب بازگشت اثر علی شریعتی، یکی از مهمترین آثار این فیلسوف و جامعهشناس ایرانی است که در آن به مفهوم بازگشت به خویشتن، هویت فرهنگی و دینی پرداخته میشود. شریعتی در این کتاب از ضرورت بازگشت انسان به خود، بهویژه در جوامع اسلامی و شرقی، سخن میگوید و معتقد است که این بازگشت تنها با ایمان و آگاهی بهدست میآید. او بر این باور است که انسان باید از سطح روزمرگی و مادیات عبور کرده و به ریشههای فرهنگی و دینی خود بازگردد تا بتواند به شناخت حقیقی از خود و جامعه برسد.
در بخشهایی از کتاب، شریعتی به مقایسه میان روشنفکران غربی و روشنفکران جهان اسلام، بهویژه ایران، میپردازد. او به نقد نظریات برخی از روشنفکران غربی مانند «امه سهزر» و «فرانتس فانون» میپردازد که در تحلیل استعمار و تأثیر آن بر فرهنگهای مختلف، بهویژه جوامع آفریقایی، دیدگاههایی را مطرح کردهاند. شریعتی میگوید که این نظریات برای جوامع اسلامی و شرقی مناسب نیستند، چرا که تاریخ و فرهنگ هر ملت با دیگری متفاوت است و نمیتوان از یک مدل غربی برای حل مسائل این جوامع استفاده کرد. او تاکید میکند که غربیها در حقیقت نه تنها ما را تحقیر نکردهاند، بلکه در بسیاری از موارد تاریخ و فرهنگ ما را بزرگداشتند و به جهانیان معرفی کردهاند.
شریعتی در این اثر بهویژه به مسئله هویت انسان مسلمان و ایرانی میپردازد و ضرورت بازگشت به این هویت را بهعنوان یک راه حل برای مشکلات فرهنگی و اجتماعی مطرح میکند. او بر این باور است که تنها از طریق شناخت ریشههای تاریخی، فرهنگی و دینی میتوان به آزادی و پیشرفت رسید. شریعتی بازگشت به خویشتن را به معنای بازگشت به ایمان و آگاهی میداند، و آن را از طریق درک عمیقتری از خود و جهان پیرامون ممکن میسازد.
کتاب بازگشت یکی از آثار برجسته در زمینه تفکر اجتماعی و دینی است که از یک سو نقدی بر تمدن غربی و از سوی دیگر پاسخی به نیازهای فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی و شرقی ارائه میدهد. شریعتی در این اثر به اهمیت نگاه انتقادی به وضعیت موجود و تلاش برای بازسازی هویتهای فرهنگی تأکید دارد و میخواهد انسانها را به سوی آگاهی بیشتر و رهایی از سلطههای فرهنگی و اجتماعی سوق دهد. انتشارات سپیده باوران این کتاب را به چاپ رسانیده است.
کتاب بازگشت برای کسانی که به فلسفه، اندیشههای اجتماعی و دینی علاقهمندند و به دنبال تحلیل عمیقتری از مسائل هویت و فرهنگ در دنیای مدرن هستند، کتابی مهم و الهامبخش است.
به هر حال چه مذهبی باشیم و چه غیر مذهبی چه سوسیالیست و چه لیبرال باید به انسان به عنوان یک اراده دخیل و عاملی که تقدیر تاریخی خود را می تواند با استعداد الهی خویش علم و آفرینندگی، تغییر دهد نگاه کرد. این است که تنها آگاهی است که میتواند سرنوشت را بسازد و مسیر تاریخی را به دلخواه دگرگون کند و برای رسیدن به این آگاهی اجتماعی هرگز نباید در انتظار رسیدن تاریخ به دوره رشد بورژوازی و تکامل ابزار تولید بود و انقلاب اجتماعی را موکول به تشدید جبری تناقض در بطن اجتماعی و رشد کامل آنتی تز طبقاتی کرد. موکول کردن هرگونه پیشرفت یا انقلابی به تحول جبری ابزار تولید و به سیر تکاملی تاریخ بر اساس تنازع دیالکتیک یک نوع توکل و فاتالیسم و تفویض مادی را پدید می آورد و روشنفکران را قضا و قدری خواهد کرد.
نظرات