مجموعۀ «تاریخ ترسناک» یکی از موفقترین مجموعههای غیرداستانی در زمینۀ کتاب نوجوان است که در سالهای اخیر توانسته کار تازهای انجام بدهد. این مجموعه توانسته یکی از درسهای سخت مدرسه را -که اکثر بچهها به آن علاقهای ندارند!- با نگاهی تازه روایت کند و از دل آن طنز جذابی در بیاورد. در اولین جلد این مجموعه، یعنی کتاب «انقلابهای پرهیاهو»، نویسنده موضوع جالبی را انتخاب کرده که در فراز و نشیبهای فراوان تاریخ همیشه همراه تمدنهای مختلف بوده؛ و آن انقلاب است. ماجرا از زمانی بسیار بسیار دور شروع میشود؛ یعنی تمدن باستانی بابل! از همان زمان که حکومتها شکل گرفتند و به طبقات زیردست ظلم میکردند، هر چند سال یا چند دهه یکبار طبقات فرودست جمع میشدند و با انقلاب کردن، حاکمها را به زیر میکشیدند. برای همین این روند ادامه پیدا کرد و به امپراتوری روم هم رسید. «تری دیری» در این کتاب لحن طنزش را حفظ میکند و با استفاده از همین ویژگی، تلخی و ترسناک بودن انقلابهای تاریخی را برای خوانندگان به تصویر میکشد. روند تاریخی طی میشود و به دوران حکومت کلیسا یا عصر تاریکی میرسیم، به اروپا و رنسانس میرویم، انقلاب کبیر فرانسه را هم رد میکنیم و با انقلابهای کمونیستی آشنا میشویم. در تمام این مسیر نویسنده توانسته به خوبی با تصویرگری جالب «فیلیپ ریو» تاریخ ترسناک را روایت کند و به ما نشان بدهد که تمام انقلابهای تاریخ پُر از خون و خونریزی بودهاند و تقریباً سرنوشت همۀ آنها هم به یک شکل بودهاند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«میتوان گفت که همۀ تاریخنگاران و تاریخشناسان در این نکته اتفاق نظر دارند که در اواخر قرن پانزدهم، دورۀ قرون وسطی نیز به سر رسید و عصر رنسانس آغاز شد. ولی تا آنجا که به جنگ و کشتار و انقلاب و همنوعآزاری و شورش و قیام و مقاومت و از این جور چیزها مربوط میشود، قرن شانزدهم نیز به قدر همۀ قرنهای پیش از خودش سرشار از خونریزی و فجایع انسانی بود و خلاصه در یک کلام همان آش بود و همان کاسه. باور نمیکنید؟ پیش از آنکه اسپانیاییها پا به خاک قارۀ آمریکا بگذارند، در منطقهای که ما اکنون به نام کشور مکزیک میشناسیم قومی به نام آزتک حکومت میکردند. آزتکها قبایل منطقه را تحت سلطۀ خود داشتند و در سال ۱۴۸۷ یعنی ۵ سال پیش از ورود کریستف کلمب به قارۀ جدید، آنها را به پرداخت مالیاتهای بسیار سنگین وادار کردند. این کار باعث شد که اهالی آن قبایل بر ضد فرمانروایان آزتک سر به شورش بردارند و این همان چیزی بود که آزتکها میخواستند. آنها به این ترتیب بهانۀ خوبی برای حمله به قبایل شورشی پیدا کردند و عدۀ زیادی از آنها را به اسارت گرفتند تا در راه خدایانشان قربانی کنند. روش آنها این بود که قلب قربانی را در حال تپیدن از سینه بیرون میکشیدند. گفته میشود که تنها در یکی از این مراسمها، بیست هزار نفر قربانی شدند. پس نتیجه میگیریم که انقلابها همیشه برای انقلابیون سود ندارد!»
نظرات