شهید مطهری پس از واقعه پانزده خرداد سال 1342 و تبعید امام خمینی به خارج از کشور سلسله جلساتی را در میان اعضای هیات های موتلفه اسلامی آغاز نمودند. ایشان دریافته بودند که پیروزی نهضت اسلامی مستلزم این است که نیروهای این جریان باید از لحاظ اعتقادی و فکری به غنایی برسند که توانایی راهبری و پیشبرد این جریان به شکل هدفمند و قاعده مند را داشته باشند.
این سلسله جلسات پس از آن به قلم خود استاد به رشته تحریر در آمدند و با عنوان «انسان و سرنوشت» منتشر گردیدند. در مقدمه این اثر شهید مطهری با نوشتن دلایل انحطاط و نابودی شکوه حکومت های مسلمان در تلاش هستند تا نشان دهند این سیر سقوط وابسته به عوامل انسانی بوده و ارتباطی با باورهای غلط قضا و قدری ندارد. ایشان در این اثر تلاش دارند به جوامع انقلابی بقبولانند که سرنوشت هر انسان و جامعه ای به دستان خودشان هستند و تفکرات جبرگرایانه و اینکه انسان امور را وابسته به عواملی بداند که در دست او نیستند غلط است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
آنچه مجموعاً از اخبار و روایات شیعه و سنی بر میآید این است که شخص رسول اکرم علا الله مسلّماً مسئله قضا و قدر را برای اصحاب خود طرح کرده است و امیرالمؤمنین علی نیز مکرر در این باب داد سخن داده است. آنچه اعجاب را بر میانگیزد این است که این تعلیم بزرگ آنچنان با استادی و مهارت به مردم صدر اسلام تلقین شده است که با «جبر»» فرسنگها فاصله داشته و آنها را جبری مسلک و در نتیجه بیاراده و غیر متکی به نفس بار نیاورده است؛ هم عملشان در صدر اول حاکی از این مطلب است و هم گفتههایی که کم و بیش از آنها رسیده است. بعدها که متکلمین اسلامی آمدهاند و خواستهاند در این مسئله بحث و استدلال و تجزیه و تحلیل کنند، نتوانستهاند بین اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به جبر فرق بگذارند و تا امروز که چهارده قرن تقریباً از آن زمان میگذرد کمتر افرادی در شرق و غرب عالم پیدا شدهاند که توانسته باشند بین این دو عقیده فرق بگذارند.
نظرات