مجموعه پنج جلدی اما جنگ ما به قلم علی شیرازی قرارمان را به وقت دوران دفاع مقدس تنظیم می‌کند. این اثر در قالب داستان‌هایی کوتاه تدوین شده‌است که فهم کتاب را آسان می‌کند. قطع جیبی آن هم گیرایی چشم‌نوازی دارد که مخاطب را به سوی خود می‌خواند. جدای از این موارد جملات کوتاهی که از متن کتاب روی هر جلد و در عرصه‌ای خلوت چاپ شده‌است سوق دهنده مخاطب به درون کتاب است. مثلا روی جلد سوم این مجموعه نوشته شده:

      چشمهایش را به سختی باز نگه داشته‌بود. گفت: به دخترم سمیه بگویید پدرت با چشمان باز شهید شد و به آرزویش رسید.

جلدهای اول تا سوم این مجموعه خاطراتی از دل جنگ را روایت می‌کنند و به همین دلیل نام آوردگاه نبرد را به آن اختصاص داده‌اند. جلد سوم مجموعه اما جنگ ما به طور اختصاصی به رزمندگان ارتش اختصاص یافته‌است. در نسخه چهارم این مجموعه پای حرف آزادگان می‌نشینیم و حماسه اسارت را دیکته می‌کنیم و در نهایت جلد پنجم از پشت جبهه سخن می‌گوید.

چرا باید مجموعه اما جنگ ما را مطالعه کنیم؟

نگاه به گذشته است که نقشه راه آینده را ترسیم می‌کند. پس با مطالعه این اثر می‌توانیم آینده خود را به گونه‌ای ترسیم کنیم که اشتباهات گذشته‌مان تکرار نشود. به علاوه این مجموعه قهرمانان ملی‌مان را به خوبی معرفی می‌کند.

مجموعه اما جنگ ما را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

شیرینی داستان‌های کوتاه این اثر که بر واقعیت و حقیقت استوارند، مخاطبی عام دارد، هر چند تمامی نیروهای نظامی، علاقه‌مندان به تاریخ جنگ و سیره شهدا مخاطبان خاص این اثرند.

برشی از مجموعه اما جنگ ما:

سوختگی شدید پاها مانع از آن می‌شد که راه برود حالش خوب نبود و مواد شیمیایی کار خودش را کرده‌بود. بعد از یک هفته قرار شد حسین یوسف‌الهی را همراه عده‌ای دیگر از مجروحین شیمیایی برای مداوا به آلمان و از آنجا به فرانسه بفرستند. در خارج از کشور حسین با یکی از دوستان دوران تحصیلش در مدرسه شریعتی برخورد می‌کند. آن دوست طی یک هفته اقامت حسین دنبالش می‌رود و سعی می‌کند او را راهنمایی کند و کمک حالش باشد.

او را به خوبی می‌شناخت. از هوش و استعدادش باخبر بود و سابقه موفقیت‌های درسی‌اش را می‌دانست. برای همین زمانی که حسین می‌خواست به ایران برگردد، پیشنهاد عجیبی به او داد. گفت: تو به اندازه کافی جنگیده‌ای. دو بار تا به حال مجروح شده‌ای و وظیفه‌ات را انجام داه‌ای. همین‌جا بمان و درس بخوان و پیشرفت کن. قول می‌دهم هر امکاناتی بخواهی برایت فراهم کنم.

حسین تشکر می‌کند و در جواب میگوید: «اینجا برای شما خوب است و دشتهای داغ جبهه های جنوب ایران برای من. دنیا و مافیها همه برای اهل دنیاست. اما حسین پسر غلامحسین آفریده شده برای جنگ و تا جنگ هست و من زنده ام توی جبهه ها می‌مانم.»