«المور با پینکی آشنا می شود» اسم کتاب ماست و قرار است یک داستان درباره دوستی و محبت بشنویم، برای همین سارا عاشوری داستانی را که هالی هابی برای شما تعریف کردهاست، بازنویسی میکند.
جوجهتیغی بامزهی این اثر را قبلا، در کتاب «المور دنبال دوست میگردد» شناختید.
اگر یادتان باشد همه چیز با یک آگهی شروع شد و المور یاد گرفت چطوری با همه حیوانات جنگل رفت و آمد کند اما حالا دلش یک دوست خاص میخواهد، کسی که بیشتر روز را کنارش باشد، باهم در جنگل قدم بزنند و واقعا همان کسی باشد که همه «دوست صمیمی» صدایش میکنند؛
همانجا بود که با یک راسو به اسم پینکی آشنا شد.
حالا فکر میکنید پینکی همان کسی است که المور دنبالش میگشت؟
اگر می خواهید با نوشتار ساده و شیرین کتاب آشنا بشوید، همین چند کلمه را بخوانید:
در یک روز آفتابی ناگهان سروکلهی پینکی پیدا میشود! پینکی هم درست مثل اِلمور دلش لک زده با یک دوست صمیمی گل بگوید و گل بشنود. دوستان صمیمی مثل کوه پشت هم هستند
نظرات