رمان اسرار عمارت تابان نوشته شیوا مقانلو و منتشر شده توسط نشر نیماژ، ماجرایی معمایی و پرکشش را در دل تاریخ و جغرافیای رازآلود ایران روایت میکند. داستان با ورود دکتر تابان رودکی، باستانشناسی جدی و خوشنام، به ماجرایی عجیب آغاز میشود؛ او به دعوت استاد قدیمیاش، دکتر نادران، و در همراهی با آیدین، محقق جوان، راهی سفری محرمانه به قلعهی بلقیس در خراسان شمالی میشود. اقامت این گروه کوچک در عمارتی اربابی، خلوت و دورافتاده که نگهبانی لال و مرموز دارد، آغازگر سلسلهای از حوادث رازآلود و خطرناک است. حوادثی که پای قاچاقچیان، پلیس و سایههای سنگین گذشته را به این کاوش میکشانند.
با پیش رفتن ماجرا، گرههای داستان یکییکی باز میشود، اما هر گره تازه، مسیر را پیچیدهتر میکند. دکتر تابان درمییابد که قصهای که در آن گرفتار شده، نهفقط با تاریخ معاصر، بلکه با شبی هولناک از قرن هفتم، شب حملهی مغولها به منطقه، و یک داستان خان و رعیتی در نیمقرن پیش گره خورده است. عشق، حلقهی اتصال این سه زمان است؛ نیرویی که همچون نخ نامرئی، سرگذشتها را به هم میدوزد و مخاطب را تا پایان با خود میبرد.
مقانلو با نثری روان و پرکشش و روایتی سکانسبهسکانس، فضاهایی دیداری و ملموس خلق میکند که حس بودن در میان خرابههای قلعه، شبهای سرد خراسان، و سکوت سنگین عمارت را بهخوبی منتقل میکند. او با تغییر زاویه دید در هر بخش، خواننده را در موقعیتهای تازه و تجربههای گوناگون قرار میدهد و تا پایان، امکان پیشبینی مسیر داستان را از او میگیرد. «اسرار عمارت تابان» یکی از آثاری است که بهسرعت توجه مخاطبان را جلب کرد و در کمتر از ده روز به چاپ دوم رسید.
این کتاب رو به علاقهمندان داستانهای معمایی، تاریخی و چندلایه پیشنهاد میکنیم. اگه از فضاهای رازآلود و روایتهای پرتعلیق خوشت میاد، این رمان انتخاب خوبیه.
وقتی چیزی رو که نداری با تمام وجود میخوای ساعت ها و روزها نقشه ی به دست آوردنش رو میکشی و به دهها راه مختلف و گاهی متضاد فکر میکنی که چطوری بهش برسی بعد اون لحظه که به دستش می آری و به خودت می گی بالاخره شدا اون لحظه یکهو تمام گذشته صفر میشه هم ناراحتی ها و سختی ها هم اشتیاقها و نقشه ها حتی یک جورهایی می ترسی، چون تازه آتیشت فروکش میکنه و یادت می آد واسه رسیدن به این نقطه چه کارهایی که نکردی شاید واسه همینه که آدمهای عادی و بدون رویا فکر میکنن ما غیر معمولی ها که رؤیاهای بزرگ داریم آدمهای سنگدلی هم هستیم. ولی نمی دونن سنگدلی و بی رحمی ما به خاطر اینه که قبل ترش آدم های جاه طلب دیگه ای بودن که با روی ما گذاشتن و به خاطر زنده کردن رویاهای خودشون به ما ظلم کردن.
نظرات