کتاب «آفتاب نیمه شب» برشهایی کوتاه از زندگی و زمانه امام حسن عسکری (علیه السلام) است که به قلم فاطمه مستغنی نوشته شده است. امام یازدهم شیعیان به دلیل آنکه پدر آخرین وصی پیامبر بودند تحت نظارت کامل حکومت بنی عباس بوده و در یک پایگاه نظامی زندگی میکردند. ایشان با یکی از شاهزادگان روم ازدواج کردند و در یک ماجرای بسیار مخفیانه و معجزهوار فرزندان حضرت مهدی (عجل الله) به دنیا آمدند. ایشان در طی مدت کوتاه امامت تلاش کردند با تنظیم و تعیین شبکه نمایندگان و تلاش برای کم کردن ارتباط خود با مردم آنها را آماده دوران غیبت نمایند و شیوه زندگی در زمانه امامت فرزندشان را به ایشان بیاموزند. در این کتاب در قالب داستانهایی مینیمال سعی شده تا لحظات و اتفاقاتی از زندگی ایشان که کمتر به سمع و نظر محبان اهل بیت رسیده را بیان کنند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
جوانی وارد شد، سلام کرد و نشست امام اشاره کرد به جوان و گفت: «او فرزند زنی است در یمن سنگ کوچکی از جدم علی (علیه اسلام) گرفت تا بتواند ائمه را بهتر بشناسد اگر کسی میتوانست رویش را مهر کند میفهمید امام است. از زین العابدین به هم خواست دعا کنند تا دوباره جوان شود. زنده بود تا امامت جدم رضا (علیه السلام) بعد از او سنگ پیش فرزندانش ماند. به جوان گفت سنگ را بدهد یک طرفش صاف بود انگشترش را رویش زد حک شد؛ الحسن بن علی (علیه السلام) واضح و روشن.
نظرات