داستانی از زمستان و بهار
کتاب آدم برفی گمشده نوشته داوود غفارزادگان با تصویرگری هاله مودییان اثری مصور از سری کتابهای تخیلی برای گروه سنی ب است. داستان جذاب این کتاب دربارهی یک پسرک است که با آخرین برف زمستانی، آدم برفی درست میکند. اما در پایان کار، احساس میکند آدم برفی اش چیزی کم دارد و متوجه میشود که او بینی ندارد. بنابراین، هویجی را روی صورت آدم برفی میگذارد. پسر سرما خوده به خانه می رود و میخوابد در خواب آدم برفی را اخمو میبیند که دماغ پسر را میکند و قسمتی از آنرا میخورد و بقیه اش را روی صورت او میگذارد. اول فکر میکند که فقط یک رویای وحشتناک دیده است، اما بعد از جستجو، زیر کلاه و شالگردن بروی زمین شاخه گل نوروزی میبیند. این داستان با توصیفات جذاب و تصاویر جالب، به خوانندههای گروه سنی ب پیشنهاد میشود تا با دنیای جذاب و خلاقانهای که در آن قرار دارد، آشنا شوند.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:" زمستان از خوش حالی روی بهار را بوسید و به ابرهای پشت کوه اشاره کرد. با اشاره ی زمستان، ابرها پشته پشته شدند و نرم نرمک بالا آمدند. بعد یال به یال هم دادند و آرام آرام پهن شدند توی آسمان. وقتی ابرها همه جای آسمان را پوشاندند، زمستان، نفس سردش را که حالا بوی بهار می داد، بر رویشان دمید. ابرها پف کردند و درونشان پر از گل برف شد و گل برف ها چرخ چرخان شروع کردند به پایین آمدن...."
نظرات