کتاب «قابهای روی دیوار» روایت فاطمه کرمی یک مادر از زندگی مجاهدانهای است که در طی آن سه شهید در راه دفاع از وطن و انقلاب تقدیم کرده است. او از اهالی کرمان است و با مرد باخدایی ازدواج میکند که نان حلال درمیآورد و به امور دینی پایبند است. حاجی انجم شعاع در هفت سال از ایام دفاع مقدس راننده فرمانده لشکر ثارالله کرمان یعنی حاج قاسم سلیمانی بود. از این خانواده دو پسر در همان دوران جنگ به شهادت میرسند. همچنین سه فرزند جانباز نیز باقی میمانند که یکی از آنها بر اثر آسیبهای به جامانده از آن دوران سرانجام پس از سالها رنج به شهادت میرسد. سردار حاج قاسم سلیمانی همواره به این خانواده ارادت ویژهای داشتند. این پدر و مادر با صبر و استقامت خود به استوانههایی از پایداری و غیرت ملت ایران بدل گشتند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
صوت شیرین قرآن از حجلهی پسرم محله را پر کرده حلوا و دیسهای خرما و کماچ سهن بین مردم پخش میشود. مردم تابوت مجید را چون نگینی در میان خود میگیرند و عاشقانه به دورش میگردند. پسر دوست داشتنیام چه خوب به قولش وفا کرد بعد از پانزده روز به خانه برگشت آن هم چه برگشتنی نگاهم به عکس روی حجله خیره میماند چه آرزوها که برایش نداشتم در مراسم تشییع پیکر مجید هم سخنرانی میکنم با نفسی عمیق لرزش صدایم را بیرون میریزم جمعیت ساکت میشوند از شهادت و آرزوی پسرم میگویم و از خواستهی قلبی مجیدم از اینکه حالا در کنار دایی غلام عباسش خوش حال و راضی است و به هدفی که داشته رسیده.
نظرات