تاریخ انقلاب اسلامی را میتوانیم یکی از نقاط عطف جریانهای سیاسی در ایران بدانیم. انقلابی که هیچکس تصور موفقیتش را نمیکرد و حالا در آستانۀ نیم قرن از گذشت آن، هنوز دشمن از هیچ ابزاری برای تضعیف آن دریغ نمیکند؛ یکی از این ابزارها هم تحریف اطلاعات است. به همین منظور در سالهای اخیر تلاش شده در رسانههای مختلف، تصویری معتبر و واقعی از این اتفاقات به مردم ارائه شود.
کتاب «یک روایت معتبر دربارۀ مدرسۀ رفاه» یک اثر مستندگونه با موضوعی حول تاریخ انقلاب اسلامی ایران است و تاریخچۀ مدرسۀ رفاه را بازگو میکند؛ یکی از اولین مدارس مذهبی ایران که با اوجگیری فعالیتهای امام خمینی (ره) تبدیل به یک مقرّ چندجانبه برای جبهۀ انقلاب شد. بنیاد فرهنگی رفاه که بعدها به مدرسۀ رفاه تغییر نام داد، در اوایل دهۀ 1360 شمسی در تهران تأسیس شد. همکاری شخصیتهای شناختهشدهای مانند شهیدان باهنر، رجایی و بهشتی در شهرت این موسسه نقش مهمی داشت و حضور مرحوم هاشمی رفسنجانی در این هیئت مدیره نیز به تقویت زیرساختهای ارتباطی آن کمک کرد. پس از بازگشت امام به ایران و سخنرانی تاریخی ایشان در بهشت زهرا، ایشان به تصمیم کمیتۀ استقبال به مدرسۀ رفاه منتقل شدند و در همین مکان بود که دولت موقت جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد و اولین پرتوهای شورای انقلاب تابیدن گرفت. «رخساره ثابتی» در این کتاب نشان میدهد که چطور این موسسه، از مکانی که ابتدا به منظور پرورش فرهنگی دختران نسل جوان انقلاب بنا شده بود، بعدها نقش مهمتری پذیرفت و میهمان معمار انقلاب، یاران او و وقایع مهم این دوره شد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«از تلویزیون آمده بودند و مراسم را مستقیم پخش میکردند. وسط متن شاهنوش، ارتباط تلویزیون قطع شد. میکروفن را گذاشتند جلوی امام. جمعیت جمع شده بودند توی فرودگاه و هر لحظه هم تعدادشان بیشتر میشد. امام از همه تشکر کرد. گفت دارد میرود بهشت زهرا. مدرسه رفاهیها باز مخالفت کردند.
دلشان شور میزد؛ به ویژه آقای بهشتی و آقای طالقانی. امام منتظر ایستاد. گفت: «ماشین کجاست؟ من قول دادهام بروم بهشت زهرا و میروم.» استقبال در فرودگاه که تمام شد، امام سوار ماشین شد و رفت بهشت زهرا. محسن رفیقدوست با بلیزر از ساعت ۶ صبح منتظر ایستاده بود. چند روز قبل، درست وقتی مطمئن شده بودند امام ۱۲ بهمن میآید، ماشینش را داده بود تا ضدگلوله کنند. بین صندلی راننده و صندلی عقب یک شیشه ضدگلوله بود. درهای عقب را هم پوشش فولادی کار گذاشته بود. امام که شنید پشت ماشین ضد گلوله است، نشست جلو.
گفت: «همین جلو بهتر است.» جمعیت در بهشتزهرا بیشتر از آن چیزی بود که کمیتۀ استقبال فکرش را کرده بود. تمام کارتهای دعوت برای بهشت زهرا صادر شده بود، ولی انگار خیلیها بدون کارت آمده بودند تو. غیر از آن روزنامۀ اطلاعات هم تیتر اول روز چهارشنبه ۱۱ بهمن را گذاشته بود: «۹ صبح فردا، دیدار با امام در تهران» شهرستانیها هم که کارت دعوت بهشان نرسیده بود، دستهجمعی و بعضیها با ایلوطایفهشان آمده بودند تا امام را از نزدیک ببینند.»
نظرات