کتاب کلیسای جامع یکی از آثار برجسته ریموند کارور، نویسنده ‌ی آمریکایی است که اولین بار در سال 1983 منتشر شد. این مجموعه شامل چندین داستان کوتاه است که از مهم ‌ترین و تأثیرگذارترین آثار کارور در ادبیات معاصر آمریکا به شمار می ‌رود. کارور در داستان‌ های خود از زبانی ساده و روان استفاده می ‌کند که به خواننده اجازه می ‌دهد به عمق عواطف و حالات شخصیت ‌ها پی ببرد. او در داستان‌ هایش بیشتر به مسائل روزمره و مشکلات زندگی عادی افراد می ‌پردازد و با توصیف دقیق جزئیات و استفاده از دیالوگ‌ های واقعی و ملموس، تصویری زنده و قابل لمس از زندگی شخصیت ‌ها ارائه می ‌دهد. نویسنده در این کتاب به خوبی توانسته است از طریق داستان ‌های کوتاهش، موضوعاتی چون تنهایی، بیگانگی، عشق و از دست دادن را به تصویر بکشد. او با نگاهی واقع ‌گرایانه و گاهی تلخ به زندگی روزمره افراد، توانسته است احساسات پیچیده انسان ‌ها را به نمایش بگذارد. داستان ‌های کتاب کلیسای جامع هر کدام دنیایی مجزا و خاص خود را دارند، اما در عین حال همگی در یک تم اصلی مشترک هستند: تلاش برای برقراری ارتباط و درک متقابل در جهانی که اغلب پر از بی‌ تفاوتی و ناامیدی است.

"کتاب کلیسای جامع" به عنوان یکی از بهترین آثار کارور، تحسین بسیاری از منتقدان را به دنبال داشت. وی. اس. پریچت، منتقد برجسته، داستان‌ های کارور را به "چیزی که از گوشه چشم، در حالت گذر یک نظر دیده می ‌شود تشبیه کرده است. این تشبیه به خوبی نشان‌ دهنده‌ ی نگاه دقیق و عمیق کارور به جزئیات زندگی است، جزئیاتی که در نگاه اول شاید نادیده گرفته شوند.

کارور با استفاده از زبانی دقیق و روشن، توانسته است جزئیات ملموسی را به تصویر بکشد که داستان ‌ها را برای خواننده قابل فهم و تأثیرگذار می‌کنند. او معتقد است که نویسنده باید "یک نظر" را با هر آنچه در توانش است پرمایه کند و این نگاه خاص و منحصر به فرد را به خواننده منتقل کند. خواندن این کتاب برای علاقه‌ مندان به داستان کوتاه و ادبیات واقع‌ گرا توصیه می ‌شود.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانیم:

او در حالی که سر جای خودش می نشست اطرافش را نگاه می کرد تا ببیند چه کسانی در این برنامه شرکت کرده اند. در ردیف آخر برد نشسته بود که شخصی پرخاشگر و خود رأی است. نماینده سی ای او که او نیز فردی خود رأی است به چشم میخورد. جلوی او امی نشسته بود که بهترین فرد در شرکت است زیرا در جزئیات طراحی نرم افزار مهارت دارد. در ردیف کنار او مارتین نشسته بود که فردی اجتماعی، دلنشین و اهل انگلیس است. او توانسته است به تنهایی به شرکت های اروپایی نیرویی تازه ببخشد. کنار برد هم طبق معمول چری نشسته بود. او رئیس بازاریابی بسیار بی روح و بی نمک است. کنی خاطرنشان کرد: مشکلات دقیقاً پس از پرواز به وجود آمدند وقتی از ابرها بالاتر رفتیم ناگهان زنگ خطر به صدا درآمد من حتی نمیدانستم خطری وجود دارد تا این که ناگهان صدای زنگ خطر درآمد و همه جا را در بر گرفت. . .