کتاب کلو نوشتهٔ زینب ابراهیمزاده، یک اثر مستند و روایی است که به زندگی شهید حسین محمدیانی، یکی از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس، میپردازد. این کتاب توسط نشر ستارهها منتشر شده است و در قالب داستانی جذاب و با تکیه بر مستندات و روایتهای واقعی، شخصیت و زندگی این شهید بزرگوار را به تصویر میکشد.
شهید حسین محمدیانی فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر ۵ نصر بود. او در دوران جنگ ایران و عراق نقش برجستهای در عملیاتهای مختلف ایفا کرد و با ویژگیهای شخصیتی مانند شجاعت، تواضع، و مدیریت قوی شناخته میشد. کتاب «کلو» با هدف آشنا کردن نسل جوان با زندگی این شهید، به روایت جزئیات دوران کودکی، فعالیتهای انقلابی، حضور در جبهههای جنگ، و در نهایت شهادت او میپردازد.
این کتاب شامل بخشهای مختلفی است که از نگاه خانواده، دوستان، همرزمان و اسناد به زندگی شهید محمدیانی پرداخته است. نویسنده با زبانی روان و روایتهای تأثیرگذار، تلاش کرده است تصویر روشنی از شخصیت این شهید به خواننده ارائه دهد.
کتاب کلو تلاش میکند تا ارزشهای دفاع مقدس، از جمله ایثار، مقاومت، و معنویت، را به نسلهای جدید منتقل کند. زندگی شهید محمدیانی در این اثر بهعنوان الگویی برای انسانهایی معرفی میشود که در شرایط سخت با ایمان و اراده قوی عمل کردهاند.
به علاقهمندان ادبیات دفاع مقدس پیشنهاد میکنیم.
در همین جنگ خودمان بودند فرماندهانی که از نیروها و مخصوصاً بسیجی ها تشکر می کردند. حسین محبتش را در عمل نشان می داد. به بچه ها سخت نمی گرفت، ولی من هیچ وقت ندیدم از رزمنده ها تشکر کند که به جبهه آمده اند. چند باری گفت: «حسب فرمان امام به جبهه آمده ایم و به وظیفه مان عمل میکنیم درباره خودش هم همین طور بود هیچ وقت هیچ کس ندید حسین جایی بنشیند و بگوید در فلان عملیات موفق عمل کرده ام یا باید به من درجه بدهید یا مرخصی بیشتر بدهید. اگر میخواست بماند میماند و اگر نمیخواست برمیگشت سبزوار تا مدتی استراحت کند تا دوباره برگردد منطقه در تمام مدتی هم که سبزوار بود مشغول کادرسازی بود؛ یا به روستاها و شهرهای مجاور می رفت و برای جذب نیرو سخنرانی میکرد؛ یا به خانوادههای شهدا و جانبازان سر میزد.
بارها به حسین پیشنهاد مسئولیت خاص می شد، ولی قبول نمی کرد. همین بچه هایی را که ازشان تشکر نمیکرد تا سرحد مرگ دوست داشت. از سال ۶۱ که بعد از شهادت مصطفی اکرمی فرمانده گردان شد تا پایان جنگ فرمانده گردان ولی الله ماند. می خواست فرمانده گردان بماند و تا آخر هم ماند. کسی را سراغ ندارم که با وجود پیشنهاد فرماندهی لشکر یا تیپ در همان موقعیت فرماندهی گردان بمانند. آن هم گردان ولی الله که غیر از مجنون و یک موقعیت دیگر در همه عملیات ها خط شکن بوده
نظرات