کتاب کارگران دریا از ویکتور هوگو، به ترجمهی استادانهی اردشیر نیکپور و به قلم انتشارات امیرکبیر، همچون پنجرهای جادویی به اعماق روان انسانی، قصهای است از شجاعت، مقاومت و عشق بیپایان در برابر بوم طبیعت خشن. این اثر حماسی، که نخستین بار در سال ۱۸۶۶ به چاپ رسید، علاوه بر روایت ماجرای دریایی در فضایی بیانتهایی از امواج و تندبادها، داستانی است از دلهای آشفتهای که در نبرد با تقدیر، به صخرههای راسخ انسانیت بدل میشوند.
در خط و نشان این رمان، هوگو با خلق شخصیت «ژیلیات» نمایانگر ارادهای استوار و چیرهدوست بر قضاوتهای سخت دنیا مینماید؛ مردی تنها که در میان شلوغیهای بیمهری اجتماع و سختیهای بیپایان دریای ولگرد زندگی، همچون فانوسی میرود و ایستادگی میکند. زندگی ژیلیات به مثابه همآغوشی تلخ و شیرین میان انسان و طبیعت به چشم میرسد؛ جایی که هر موج، نه تنها حامل دردی است از گذشتههای تلخ، بلکه پیامآور امید و نوید فردایی روشن است.
هوگو در این اثر، دریا را به مثابه موجودیتی زنده و تکبین به تصویر میکشد؛ دریایی که در لحظهای مهربان و بخشنده و در لحظهای دیگر بیرحمانه و ویرانگر ظاهر میشود. این دوگانگی، داستان را از یک روایت ساده فراتر میبرد و به پرسشی ابدی درباره سرنوشت انسان، رابطه بیپایان او با طبیعت و تجربههای عمیق درونی بدل میکند. همانگونه که در جزایر زیبا و رمزآلود کانال مانش، افسانهها و داستانهای بومی موج میزند، هوگو نیز الهام از این سرزمین برداشته و جریانی تازه از تخیل و عشق به نوشتار خود بخشید.
ژیلیات، با عشقی والاتر از مرزهای دنیای مادّی، آماده میشود تا در دل طوفانهای سهمگین، کشتیای به گل نشسته را به رستاخیزی دوباره بسپارد؛ کشتیای که به خاطر علاقهای ناب، نه تنها نشانی از یک رابطه عاشقانه، بلکه بازتابی از پیوند جاودانهی انسان با رویاهای زیبا و معنادار است. فداکاری او، آموزهای جاودانه از ارادهی فردی و ایثارگرایانه است که در هر موج و هر برفاط، داستانی از مقاومت در برابر طوفانهای سرنوشت را بازگو میکند.
ترجمهی حیرتانگیز اردشیر نیکپور، که نه تنها واژگان بلکه روح و جان اثر هوگو را به زیبایی به فارسی منتقل نموده است، خواننده را به سفری درونی و پر از کشفهای ناب دعوت میکند. «کارگران دریا» بیش از یک رمان ساده، مکتبی است از مقاومت، عشق و اراده بیمرز انسانی، دلیلی بر آنکه هر بار مطالعهاش رازهای تازهای از معنای زیستن را برای ما آشکار میسازد و چشماندازی نو به دلهای خستهی ما عطا میکند.
کتاب کارگران دریا رو به کسانی که به داستانهای عمیق و فلسفی علاقهمندند، یا به دنبال بررسی ابعاد انسانی در برابر طبیعت و سرنوشت هستند، پیشنهاد میکنم. این کتاب همچنین برای علاقهمندان به آثار کلاسیک و داستانهای حماسی با شخصیتهای پیچیده و مبارزات درونی انسانی گزینهای عالی است.
ژیلیات لختی از وقت را به بیرون کشیدن ابزارهای شکسته و خرد شده پرداخت. آنچه را که می پنداشت بعدها به درد می خورد، مانند تخته و آهن و طناب و پارچه بادبان در اتاق سالم و محکمی که ماشین در آن قرار داشت.
در گوشه ای گرد آورد و چیزهای بی فایده را به دریا ریخت.
بار زورق که با طناب قرقره به عرشه کشتی کشیده شده بود، با اینکه بسیار اندک بود جا را تنگ میکرد ژیلیات به یاد سوراخی که چون لانه ای در دیواره دوور کوچک دیده بود افتاد. این لانه در نقطه ای قرار داشت که اگر ژیلیات بر عرشه کشتی می ایستاد و دست دراز میکرد به آن می رسید. اغلب در تخته سنگها چنین گنجه ها و دولابچه هایی دیده می شود که البته هیچگاه درشان بسته نمیشود ژیلیات با خود اندیشید که آنجا را انبار خود کند. دو صندوق خود را که در یکی لباس ها و در دیگری ابزارهایش را نهاده بود، برداشت و در انتهای سوراخ نهاد و سپس دو کیسه خود را که یکی پر از چاودار و دیگری پر از بیسکویت بود، جلوی آنها گذاشت و زنبیل آذوقه اش را نیز در کنار آنها نهاد زنبیل شاید اندکی به لبه سوراخ نزدیک بود، اما جایی جز آن نبود.
نظرات