کتاب چهره تو قبله هر شاعر است نوشته کمال السید با ترجمه حسین سیدی و از نشر معارف، روایتی لطیف و شاعرانه از زندگی پیامبر اکرم (صلوات‌الله علیه) است. این اثر با زبانی ادبی و تأثیرگذار، لحظات مهم زندگی رسول خدا (علیه‌السلام) را از کودکی تا روزهای پایانی عمر ایشان روایت می‌کند.

کمال السید، نویسنده برجسته جهان عرب، در این کتاب تصویری زنده و احساسی از پیامبری ارائه می‌دهد که وجودش لبریز از عشق، مهربانی و نور بود. این روایت نه‌تنها مستندات تاریخی زندگی پیامبر (علیه‌السلام) را در بر می‌گیرد، بلکه احساسات، رنج‌ها و دغدغه‌های آن حضرت را نیز به تصویر می‌کشد. از روزهای یتیمی و غربت در کودکی، تا لحظه دریافت وحی در غار حرا و آغاز بزرگ‌ترین رسالت تاریخ، از سختی‌های هجرت و مبارزات بی‌وقفه برای رساندن پیام الهی، تا دقایق پراحساس وداع، همه در این کتاب با نثری زیبا و تأمل‌برانگیز به تصویر کشیده شده است.

این کتاب مخاطب را به سفری در دل تاریخ می‌برد، سفری که در آن چهره‌ای واقعی و نزدیک از پیامبر (علیه‌السلام) را می‌توان لمس کرد. برخلاف بسیاری از کتاب‌های تاریخی که صرفاً به نقل وقایع پرداخته‌اند، این اثر نگاه عمیق‌تری به شخصیت پیامبر (علیه‌السلام) دارد و تلاش می‌کند احساسات و اندیشه‌های ایشان را نیز بیان کند. اگر به دنبال شناختی متفاوت و عمیق‌تر از پیامبر اسلام (علیه‌السلام) هستید، این کتاب انتخابی ارزشمند خواهد بود.

کتاب چهره تو قبله هر شاعر است را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه این اثر را به علاقه‌مندان به تاریخ اسلام، پژوهشگران، نویسندگان، شاعران و همه کسانی که می‌خواهند تصویری نزدیک‌تر و احساسی‌تر از پیامبر رحمت (علیه‌السلام) داشته باشند، پیشنهاد می‌کنیم.

در برشی از کتاب چهره تو قبله هر شاعر است می‌خوانیم:

از سپیده دم ،تاریخ هجرت همراه بشر است تا روزگار ما و در آینده. هجرت اعتراضی است مسالمت آمیز برضد ستم هجرت فصل مهمی است در زندگی فردی و اجتماعی ستم در مکه اوج گرفته بود. زندگی برای باورمندان به محمد ﷺ بسیار دشوار شده بود. محمد الله در پی آن بود که برای پیروانش آینده بهتری را رقم بزند هجرت به حبشه راه حلی موقت بود تا این که «بیعت عقبه» رخ داد. در آن شب ظلمانی دریچه ای از امید و رهایی گشوده شد.

پیامبر بعد از بیعت به مکه برگشت و به پیروان تحت ستمش مژده داد که آفریدگار برای شما برادران خانه هایی قرار داد که با آنها آرامش می یابید.

و این گونه فصل تازه ای گشوده شد. آن شبهای تلخ و سرشار از ترس و نگرانی و امید شاهد گریختن مردان و زنانی بودند که از شهر خود متواری میشدند قریش با همه قدرتش در برابر این رخداد ناتوان ماند. معادلات قریش و خدایگان به ناچار عقب نشستند.