کتاب «وقتی که از خودت میسوزی» یکی از کتابهای مجموعه سی و یک جلدی «تطهیر با جاری قرآن» است که به صورت جزء به جزء به تفسیر و بررسی آیات قرآن میپردازد. در این جلد که در رابطه با سورۀ مسد نوشته شده، با نویسنده همراه میشویم تا پا به دنیای بیکران واژهها و مفاهیم عمیق قرآن کریم بگذاریم و قطرهای از این اقیانوس عظیم را دریابیم. سوره مسد که موضوع این کتاب است بهطور ویژه ابولهب و همسرش را مخاطب قرار میدهد؛ اما این دو نفر تنها مثالی هستند برای بیان یک ضعف بزرگ در انسان. هنرنویسنده نیز در این است که فلسفه محکمی را که پشت توصیفات این آیات است، برای خوانندگان آشکار کرده و شرح میدهد. «خسارت» موضوع محوری این کتاب است و ابعاد مختلف آن را بررسی میکند؛ بهطوری که در پایان کتاب میتوانیم ببینیم که در این سوره چگونه خداوند متعال سرنوشت ما را در دست خودمان قرار داده و بزرگترین دشمن انسان را نفس امّاره معرفی میکند. البته نویسندۀ این مجموعه، مرحوم حجتالاسلام علی صفایی حائری دانشمند و متفکر شیعه، به مفاهیم جبران خسارت و رحمت از سوی خداوند نیز اشاره میکند؛ اما همچنان موضوع مرکزی سوره یعنی عذاب و بدی کردن به خود را در پیش روی ما قرار میدهد. پرسش و پاسخهایی که در این جلد مطرح میشود به این دلیل جامع است که نویسنده، به خوبی مخاطب امروزی و چالشهای او را میشناسد. عنوان «وقتی در خودت میسوزی» به زیبایی عبارت «حمالة الحطب» را تعبیر میکند و اشاره میکند که سوره مسد نه فقط دربارۀ ابولهب و همسر او است، که سبک زندگی دنیاپرستی و محدود کردن خود به این زندگی فانی را نهی و نفی میکند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«انسان آمده تا به سنگ و در و دیوار، تا به این همه پدیده حرکت بدهد. انسان آمده تا امکاناتش را تبدیل به حرکت، تبدیل به صفا، تبدیل به انس و تبدیل به وحدت بکند. انسان آمده تا در کنار این نعمت که هست، آن چیزی را که نیست، هست کند. آمده تا نبودها را بود کند. در روی سفرۀ کرامت خدا همهچیز هست. آنچه نیست اینکه تو به این هستیها حرکت بدهی و آنها را به کار بگیری. نیشکرها هستند، چشمهها هستند، بلورها هستند و در کنار این همه، شربت گوارا هست؛ ولی با این همه این تویی که باید از این هستیها بهره بگیری و با هستی جدیدی که فقط در دست توست به اینها معنا بدهی. یار بسازی و یارها را پیوند بدهی. انسان برای این مهم آمده تا خلق کند؛ ولی او به جمع کردن قناعت میکند و احتکار میکند و یا بیجهت مصرف میکند و نعمتها را دور میریزد و اسراف میکند؛ و در همین مرحله است که خسارت وجودی انسان شکل میگیرد. انسانی که آمده بود تا راکدها را، تا جماد و نبات و حیوان را و عنوانها را تبدیل کند و به حرکت وا دارد، اکنون نشسته و خودش را به آجرها و سنگها و یا طلاها و جواهرها تبدیل کرده است. نتیجه عمرش شده چند تا کاخ و مقداری جواهرات و سنگهای قیمتی.»
نظرات