محمد حسن شهسواری در کتاب «وقتی دلی» به بیان داستانی زندگانی مردی از دل تاریخ می پردازد.
کسی که زیبایی و مقام و ثروتش، چشم اعراب سالهای اول ظهور اسلام را خیره میکرد؛ اولین نماینده رسمی رسولخدا برای تبلیغ اسلام شد و اولین کسی که نماز جمعه را در مدینه به پا داشت، به همین جهت، او که مصعب بن عمیر نام داشت، از جانب پیامبر "مصعبالخیر" ملقب گردید و به فیض عظیم شهادت در جنگ احد دست یافت.
این ماجرا به شیوهای ادبی، حقیقی و خیالانگیزی نگاشته شدهاست و توسط نشر شهرستان ادب به کتابرسان آمدهاست.
در بخشی از آن میخوانیم:
((جعفر با نگاه، پهنهی صحرا را کاوید: «استخوانهایم توان تحمل این روح در حال پرواز را ندارد. بوی پیامبر در هوای این جا موج میزند. باور میکنی بخشی از خون ایشان بر خاک این جا ریخته است؟ صدای چکاچک ذوالفقار را میشنوم که پیامبر را از زخم شمشیر مکیان در امان میدارد... جگر بیرون آمدهی حمزه، سیدالشهدا، برابر چشمانم است و تن زخمی و پاره شدهی بسیاری دیگر... و عزیزمان مصعب، پرچمدار لشکر اسلام...»))
نظرات