کتاب موبی دیک شاهکار جاودانهای از هرمان ملویل است که با ترجمه پرویز داریوش و از سوی انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. این رمان در دوران رنسانس آمریکایی نوشته شد و امروزه یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار تاریخ ادبیات بهشمار میرود. هرچند در زمان انتشار، چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از مرگ نویسنده، به جایگاه شایسته خود رسید و اکنون از سوی نشریه گاردین در فهرست برترین کتابهای تاریخ ادبیات قرار دارد.
موبی دیک داستان اهَب، ناخدای کشتی پکوئود، را روایت میکند که در پی انتقام از یک وال سفید غولپیکر، سفری بیبازگشت را آغاز میکند. این ماجراجویی خطرناک و مرگبار، از زبان اسماعیل، تنها بازمانده کشتی، بازگو میشود و بهتدریج، از یک سفر دریایی به سفری فلسفی و متافیزیکی تبدیل میگردد. اهَب که در گذشته در نبردی سهمگین با این نهنگ سفید، یک پای خود را از دست داده، اکنون با جنونی تمامعیار، کشتی و خدمهاش را به کام سرنوشتی نامعلوم میکشاند.
ملویل در این اثر، ماجرای شکار نهنگ را با تأملاتی عمیق درباره وسواس، سرنوشت، طبیعت بیرحم و تقابل انسان با نیروهای مهارناشدنی جهان در هم آمیخته است. او با نثری پرجزئیات، نهتنها زندگی دریانوردان قرن نوزدهم را به تصویر میکشد، بلکه پرسشهایی بنیادین درباره هستی و قدرتهای ناشناخته جهان مطرح میکند. موبی دیک دیگر صرفاً یک نهنگ نیست، بلکه به نمادی از طبیعتی رامنشدنی و نیرویی کیهانی بدل میشود که انسان، هرچقدر هم تلاش کند، قادر به تسخیر آن نخواهد بود.
این رمان به دلیل پیچیدگی روایی فوقالعاده، شخصیتپردازی عمیق، نثر شاعرانه و فلسفی و پرداختن به موضوعاتی جهانی درباره وسواس و قدرت طبیعت، به یکی از ماندگارترین آثار ادبیات کلاسیک تبدیل شده است. بسیاری از نویسندگان و منتقدان از جمله اف. او. ماتیسن آن را «بزرگترین رمان ادبیات آمریکا» نامیدهاند. ویلیام فاکنر نیز از ساختار روایی پیشرو و تأثیرگذار آن سخن گفته است.
موبی دیک نهتنها یک ماجراجویی پرهیجان، بلکه سفری درون تاریکترین زوایای روح انسان است. این کتاب همچنان الهامبخش فیلمسازان، نویسندگان و هنرمندان در سراسر جهان بوده و جایگاه ویژهای در ادبیات جهانی دارد. این اثر برای دوستداران ادبیات کلاسیک و داستانهای ماجراجویانه، کسانی که به رمانهای فلسفی و پرمفهوم علاقه دارند، و عاشقان داستانهای دریا، کشتیها و ماجراهای دریانوردی، کتابی خواندنی و ارزشمند خواهد بود. موبی دیک بیشتر مناسب بزرگسالان، دانشجویان ادبیات و علاقهمندان به شاهکارهای جهانی است.
موبی دیک را به دوستداران ادبیات کلاسیک، ماجراجوییهای دریایی و رمانهای فلسفی پیشنهاد میکنم. اگر به داستانهایی درباره وسواس، سرنوشت و نبرد انسان با طبیعت علاقهداری، این کتاب برایت جذاب خواهد بود.
کشتی پکوئود آهسته از میان چمنزار شاه ماهی پیش می رفت و باز هم به جانب شمال شرقی به طرف جزیره جاوه رهسپار بود. وزشی ملایمی تیرهای افقی آن را خم می کرد. به نحوی که آن آرامش محیط ، سه دکل بلند که هر چه بالاتر می رفتند باریک تر می شدند به جهت عکس آن نسیم ملایم نرم موج می خوردند. مثل سه نخل نرم در صحرا و نیز در فاصله های دور از هم در آن شب سیمگون باز هم آن فواره تک افتاده و فریب گردیده می شود.
اما یک روز صبح شفاف نیلگون که آرامشی بالنسبه ما فوق طبیعی بر دریا چیره شده بود هرچند سکون خفگی آوری همراه نداشت، شعاع طولانی زرگون آفتاب بر روی آبها همچون انگشتی طلایی دیده میشد که بر روی آب ها قرار گرفته باشد و بدان وسیله امر به حفظ راز بدهد و امواج پاپوشیده همچنان که نرم به پیش می رفتند در گوش هم نجوا میکردند و در این سکوت عمیق محیط پیدا داگو شبحی عجیب را از بالای سر دکل به نظر آورد.
در فاصله دوری توده سفید عظیمی با بی حالی بلند شده بالاتر و بالاتر رفته تا آن حد که خود را از لاجورد گسسته بود و عاقبت برابر دماغه کشتی ما مثل سراشیب برف پوشیده ای درخشیده بود پس از آنکه لحظه ای بدین گونه درخشیده بود به همان آهستگی به دریا فرو رفته بوده آنگاه بار دیگر برآمده خاموش درخشیده بود. وال به نظر نیامده بود اما داگو از خود پرسیده بود که آیا این موبی دیک نیست؟ بار دیگر شبح به زیر آب رفته بود اما چون بار دیگر پدیدار شده بود مرد سیاه پوست با نعره ای جگر خراش که همه را از پینکی بیرون کشید فریاد زد: «اوناها، اوناها، باز آمد دارد دریا را می شکافد. وال سفید وال سفید !»
به شنیدن این نعره دریانوردان به جانب محوطه سلاح ها هجوم بردند. همچنان که در هنگام انگبین گیری زنبورهای عملی به سوی شاخه ها هجوم می برند. اهب که زیر آفتاب سوزان با سر برهنه ایستاده بود و یک دست خود را عقب گرفته آماده صدور دستور به سکان بان بود در ضمن نگاه مشتاق خود را به سویی که بازوی بی حرکت و دراز مانده داگو نشان میداد دوخته بود.
نظرات