کتاب مل و راز جاودانگی داستان دختری نوجوان در هیاهوی بقای خود و یافتن گمشدهاش در دل تاریخ است. نویسنده این داستان زینب بخشایش است و انتشارات جمکران نیز منتشر کننده کتاب است.
مل نوجوان در تلاش است تا با سرهم کردن اختراع ناقص پدرش او را که در زمان گم شده پیدا کند خود مل هم گم شده.
جایی هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین مادری اش با بیماری سختی دست و پنجه نرم میکند و نجاتی برای خودش نمیبیند.
مادر بزرگش از ایران نزد او میرود و این آغاز ماجراجویی مل است؛ ماجراجویی با دایناسورها و مادربزرگی که او را با عالمی دیگر آشنا می کند.
به همه نوجوانانی که علاقه مند داستانهای خیالی و هیجان انگیزند.
مل دوباره چشم انداخت و سعی کرد ببیند درشکه به آن بزرگی چطور حرکت می کند. تصویر درشکه را در آب اقیانوس دید درشکه داشت با یک جفت بال شبیه بال پروانه ها پرواز میکرد بالهایی به ظرافت حریر به وسعت دریا و زیبایی یک دشت. درست مثل قصه ها بود سوار یک درشکه رؤیایی شده بودند و در خط افق به سمت ماه خندانی میرفتند که رویش از شدت زیبایی و مهربانی سفید بود.
مل میتوانست دست دراز کند و ستاره ها را بغل بگیرد میتوانست خودش را از قاب چوبی درشکه آویزان کند و خیال کند دارد پرواز میکند زیر پایشان اقیانوس بی انتهایی پهن شده بود که زیر پرتوافشانی ماه و چشمکهای ستارگان میدرخشید مل از آن بالا یک وال دید؛ والی بزرگ و غول پیکر که مثل یک جزیره تک و تنها در پهنه آب شناور بود وال تنها از اعماق وجودش فریاد میزد و با چشمان بغض آلودش خیره شده بود به ماهی که از دیدنش سیر نمیشد.
نظرات