کتاب مقتل امام حسین (علیهالسلام) بر اساس متون کهن، اثر پژوهشی ارزشمند مرضیه محمدزاده از نشر امیرکبیر، با تکیه بر کهنترین منابع تاریخی، روایتی مستند و تحلیلی از واقعه عاشورا ارائه میدهد. این اثر با دقتی علمی و رویکردی مستند، پرده از جزئیات حماسه کربلا برمیدارد و تصویری روشن و شفاف از این واقعه را در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
نویسنده در این کتاب، با بررسی دقیق متون اولیه و تحلیل تطبیقی روایات مختلف، تلاش میکند تا حقیقت را از میان روایتهای گوناگون استخراج کند. او ابتدا منابع و اسناد کهن را شناسایی کرده و سپس با تطبیق آنها، سیر تحولات واقعه عاشورا را ترسیم مینماید. بررسی تناقضات، تحلیل پیامدهای سیاسی و اجتماعی این رویداد، و تبیین نقش تحریفات تاریخی در بازتاب عاشورا، از جمله نکات برجسته این پژوهش است.
کتاب در دو فصل تنظیم شده است: فصل نخست، حرکت تا شهادت، از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری آغاز شده و تا شهادت امام حسین (علیهالسلام) ادامه مییابد. این بخش به رخدادهایی همچون بیعتخواهی یزید، حرکت امام از مدینه، ورود به کربلا و نهایتاً شهادت آن حضرت میپردازد. فصل دوم، پس از شهادت، حوادث پس از عاشورا را بررسی کرده و سرنوشت قاتلان امام حسین (علیهالسلام) را به تصویر میکشد. بخش پایانی کتاب نیز به تحریفات عاشورایی اختصاص یافته و نشان میدهد که چگونه دشمنان، برای تغییر حقیقت این نهضت عظیم، محتوای آن را تحریف کردهاند.
یکی از ویژگیهای شاخص این کتاب، نثر روان و در عین حال مستند آن است. نویسنده با دقت علمی و زبانی شیوا، روایت عاشورا را نهتنها از منظر تاریخی، بلکه از زاویهای تحلیلی و روشنگرانه بررسی میکند. این اثر، علاوه بر پژوهشگران تاریخ و دین، برای هر خواننده علاقهمند به حقیقت قیام امام حسین (علیهالسلام) و پیامهای ماندگار عاشورا، منبعی ارزشمند خواهد بود.
این کتاب برای پژوهشگران تاریخ اسلام، علاقهمندان به واقعه عاشورا و کسانی که به دنبال روایتی مستند و تحلیلی از مقتل امام حسین (علیهالسلام) بر اساس منابع کهن هستند، پیشنهاد میشود. همچنین برای افرادی که میخواهند با تحریفات عاشورا آشنا شوند، اثری ارزشمند است.
هنگامی که سران سپاه کفر این کشته را بر روی زمین به خاک آلوده دیدند، از ترس رنگ از چهره شان پرید.
هیچ گاه در پایان جنگ دیده نمیشود کسی که کشته شده، شجاعان را بترسانند.
درباره کسی که امام (ع) را به شهادت رساند اختلاف است. در پاره ای روایات، نام سنان بن آنس تخصى یا شمر بن ذی الجوشن یاد شده است. چون شمر با گروهی از پیادگان به امام(ع) حمله کرد، امام (ع) شجاعانه آنان را منهزم ساخت آن گاه شمر با کسانی همچون ابوالجنوب عبدالرحمان بن زیاد جعفی، خولى بن یزید أصبحى أیادى، قشعم (قئعم) بن عمرو جعفی، صالح بن وهب مزنی و سنان بن انس نخعی، امام (ع) را احاطه و آنان را به قتل امام (ع) تحریض کرد و آنان همگی در قتل امام (ع) مشارکت کردند ابوالجنوب تیری به پیشانی امام (ع) زد و خون از آن جاری شد. تیرها از هر طرف به سوی امام (ع) پرتاب میشد زرعة بن شریک با شمشیر دست چپ امام (ع) را قطع کرد. عمرو بن طلحه جعفی از پشت ضربه ای سخت به شانه امام (ع) زد. سنان بن انس گستاخانه جلو رفت و در حالی که به امام (ع) دشنام میداد با نیزه خود سینه حضرت را شکافت. امام(ع) با دستش خون خویش را بر صورت و محاسنش مالید و فرمود این گونه به دیدار پروردگارم میشتابم در حالی که حق مرا غصب کرده اند. در آخرین لحظات زیر لب عرضه داشت: «صبراً علی قضائک وتسلیما لأمْرِکَ وَ لا إِلهَ سِواک یا غیاث المستغیثین سپس بر گونه چپش به خاک افتاد.
سنان برای جدا کردن سر او از اسب پیاده شد و به خولی بن یزید اصبحی گفت: زود باش سرش را از تن جدا کن خولی پیش آمد تا سر امام (ع) را از بدن مبارکش جدا سازد، لیکن با دیدن صلابت امام (ع)، لرزه بر اندامش افتاد و نتوانست به این کار خطیر اقدام نماید. سنان بن انس خود پیش آمد و با عصبانیت به خولی روی کرد و فریاد زد خداوند بازویت را بشکند، چرا می ترسی؟ آنگاه خود سر مقدس امام (ع) را از تن جدا کرد و سر بریده را به خولی داد و گفت: آن را به امیر عمر بن سعد تسلیم کن.
هیچ مقتل نویس و مورخی در این شرایط حتی گزارش ناله ای را از امام حسین (ع) ثبت نکرده است. همین استواری و صلابت بود که زانوان خصم را به لرزه می افکند. جز خولی کوفیان نیز که طبعاً از آن همه پلیدی خویش در درون جان خود غوغای شرمساری داشتند، از شدت آزرم جرات نزدیک شدن به امام (ع) و افکندن نگاه خود به دیدگان حقیقتی را که اکنون با خیانت آنان در دشت نینوا به زمین افتاده بود نداشتند. ابو مخنف به نقل از حمید بن مسلم آورده است که چون امام (ع) به زمین افتاد تا مدتی هر کس به آن حضرت نزدیک میشد باز میگشت تا با کشتن حسین بن علی (ع) گناه بزرگی را به گردن نگیرد.
نظرات