علامه طباطبایی عارف بزرگ معاصر، الگوی بسیاری از علما و مردم ایران بودند و شخصیتی استثنایی داشتند. این مرد مخلص خدا که هرگز به دنبال مرجعیت یا کسب شهرت نبود، بیشتر عمر خود را به تحقیق و تعمق در اسلام پرداختند و جهتگیری سیاسی خاصی نداشتند؛ اما کتاب «ماجرای علامه و انقلاب» به دنبال پاسخی صریح و روشن در این رابطه است. در طی زمان، شبهات و شایعاتی در باب بیطرفی ایشان نسبت به انقلاب اسلامی پیش آمد و به مرور، پخش شد که علامه با انقلاب مخالفت داشتهاند و با جمله «تنها شهید این انقلاب، اسلام بود» مشروعیت جمهوری اسلامی را رد کردهاند. حالا دو محقق باپشتکار و نویسنده باتجربه کتابی را گردآوردهاند که تلاش خود را پای ابطال این ادعا میگذارد. «رضا اکبری آهنگر» و «وحید خضاب»، که با کتابهای خود در ذهن خواننده تداعیگر نقد دینی و سیاسی معاصرند، در این کتاب با همسر، فرزند، نوادگان، دوستان و شاگردان این عارف برجسته مصاحبهای جامع صورت میدهند و از چندین مجتهد شناختهشده، درباره شخصیت ایشان میپرسند. یافتن پاسخ این سوالها در ابتدا غیرممکن به نظر میرسد و با هر جواب، چند سوال تازه شکوفا میشود. اما مولفان این کتاب به خاطرات شفاهی از اشخاص نزدیک اکتفا نمیکنند و پژوهشی همهجانبه را با رجوع به آثار، اندیشه، فلسفه و ردّ پایی که این دانشمند بزرگ اسلامی از خود به جا گذاشته، با هدف پاسخ به یک سوال اصلی رقم میزنند: «علامه یا انقلاب، کدام یک را اشتباه شناختیم؟!»
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«اما یکی از مسائلی که هنگام بحث تشکیل حکومت اسلامی از جانب مخالفین مطرح میشد مسئله عدم تجربه قبلی تشکیل یک حکومت اسلامی کامل بود. در تفسیر المیزان به این مسئله اینگونه پاسخ داده شده است: «جوابش این است که کدامیک از ادیان و سنتها و مسلکهای جاری در مجتمعات انسانی در پیدایش و بقایش و در حکومت یافتنش، متّکی به تجربه قبلی بوده تا حکومت یافتن اسلام محتاج به تجربه قبلی باشد؟ این شرایع و سنتهای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی است که میبینیم بدون سابقه و تجربه قبلی ظهور کرد و سپس در بین مردم جریان یافت، و همچنین روشهای دیگر چون کیش برهما و بودا و مانی و غیره و حتی رژیمهای تازه درآمد و سنتهای مادی هم بعد از تجربه پیدا نشدند، این سنن دموکراتیک و کمونیست و رژیمهای دیگر است که بدون تجربه قبلی پیدا شدند، و در جوامع مختلف انسانی به شکلهای مختلف جریان یافتند.»
نظرات