کتاب «قتلهای آبرومندانه» پنج داستان کوتاه از ری بردبری است که ارنواز صفری ترجمه نموده است.
به رغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز اوقات ما پر پر است از فراغت های کوتاه و فرصتهای طلایی اتاق انتظار پزشک و صف بانک و وقتهایی که توی تاکسی و مترو میگذرانیم میتواند وقف سرک کشیدن از پنجره ای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود ،نیز بارها اتفاق افتاده که تلاش کرده ایم مطالعه یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل هیبت اثر نداشتن زمان کافی یا همگام نشدن با حال و هوای داستان از این کار بازمانده ایم. در این مواقع دسترسی به گزیده ای خوشخوان و مناسب از آثار نویسنده میتواند جرئت و شوق مطالعه نوشته ای را که خواندنش کاری شاق به نظر می رسید در ما برانگیزد. پانوراما همین هدف را دنبال میکند جهان نمایی وسیع که به آسانی در دسترس عموم مخاطبان قرار میگیرد.
در یک نمایش شعبده بازی مردی را دیدم چنان شبیه من که ممکن بود برادر دوقلویم باشد. من و همسرم روی صندلیهای یک برنامه یکشنبه شب نشسته بودیم تابستان بود و گرم و تماشاچی در گرمای هوا و سرخوشی ذوب می شد. دور و برمان فقط زن و مردهای مزدوج و نامزد کرده ای می دیدم که تحت تأثیر اپرای کمدی ای که از زندگی هایشان به شکلی نمادین روی صحنه در حال نمایش بود خوشحال و مضطرب بودند. زنی با شمشیر دو نیم میشد مردان تماشاچی چه لبخندی می زدند. زنی در اتاقکی غیب شد شعبده بازی ریشو نومیدانه برایش گریه کرد. بعد در انتهای بالکن زنی بینهایت زیبا و دست نیافتنی در حالی که داشت از دور با دستی که با پودر سفید پوشانده شده بود برایمان دست تکان میداد ظاهر شد.
نظرات