کتاب«غلاغه به خونش نرسید» مجموعه داستانهای کوتاه طنز است که توسط نویسنده طنزپرداز معاصر، ابوالفضل زروئینصرآباد است که کتاب نیستان به چاپ رسانیده است.
یکی بود یکی نبود؛ با شنیدن این عبارت گوشها آماده شنیدن، زبانها بسته از سخن، ذهنها پرواز کرده به سوی افسانهها و چشمها دوخته به ادامه راه داستان تا برسد به جمله کلاغه به خونش نرسید.
به وقت شنیدن افسانه، مخاطب منتظر شنیدن نکتهای مهم و جادویی است تا شیره کلام سراینده افسانه را سر بکشد.
زروئینصرآباد، با استفاده از ادبیات افسانهوار و کهن ایرانی، داستانها و دغدغههای امروزی را به قلم سپرده تا طنز گونه داستانهای متعددی را کنارهم بچیند و مخاطب را بعد از خنداندن، به فکر فرو برد.
شخصیتهای انتخاب شده در داستانهای غلاغه به خونش نرسید، برای مردم آشنا هستند و به همین خاطر تداعیگر یک حس نوستالژیکاند؛ اما این شخصیتهای نوستالژیک، این بار قدم به داستانی متفاوت گذاشتهاند که متناسب با توقعات انسان امروزی و دنیای مدرن او باشد. با وجود اینکه زرویی این کتاب را با رویکردی طنز نوشته، داستانهایش بهگونهای زهرخند و طنز تلخ اجتماعی محسوب میشوند.
آخرین خبر
با کمال تأسف و تحسر در گذشت زنده یاد روان شاد، مرحوم شپش سوم را به اطلاع کلیه ی دوستان و آشنایان میرساند آخرین بیت شعری از آن زنده یاد که در واپسین لحظات سروده معلوم میشود که آن خدا بیامرز طبع شعری هم داشته توضیح نگارنده جهت درج و ثبت در تاریخ چاپ میشود:
بیهده گشتیم در جهان و به نوبت
«ایدز» گرفتیم در ولایت غربت
ما از این داستان نتیجه میگیریم که آدم اگر عاقل باشد، نمی نشیند دربارهی شپشها افسانه بنویسد قصهی ما به سر رسید غلاغه به خونهش نرسید
نظرات