کتاب عایده روایت مادری است از دیار مقاومت. خانم عایده سرور متولد سال ۱۹۷۱ میلادی. وقتی جهان، گرفتارِ جنگ سرد میان دو قدرت متوحش در دو سوی عالم بود و میلیونها نفر، حیرانِ این جنگِ دیوانهوار، حرکتِ جهان بر مداری پوچ را تماشا میکردند و برای بازگشت انسان به مدار ایمان، در انتظار معجزه بودند. معجزهای که در پایان همان دهه از راه رسید. معجزهای از جنس انقلاب، انقلاب مردم ایران. دیکتاتور دست نشانده آمریکا را مردم مسلمان ایران خلع کردند و حالا نسیم پیام خمینی کبیر به سواحل مدیترانه نیز رسیده است. عایده که در نوجوانی به امام موسی صدر علاقهمند شده بود، حالا با دیدن تصویر امام خمینی دلبسته راه و منش او شد.
داستان «عایده» از کودکی و نوجوانی بانو «عایده سرور» آغاز میشود، در حال و هوای لبنان دههی ۷۰ و ۸۰ میلادی؛ سرزمینی گرفتار جنگهای داخلی پیاپی و بیثباتی گسترده. در این میان، تولد «حزبالله» عرصهای برای شیعیان لبنان میگشاید تا برای دفاع از سرزمین و باورشان، پا پیش بگذارند. «عایده» زیستن در زیستجهانِ مقاومت را انتخاب میکند و برای انتخاب بزرگش، سخت هزینه میدهد؛ هزینههایی که در کتاب به شکلی جذاب و دلکش روایت شدهاند. فرزند کوچک او «علی عباس اسماعیل»، متولد ۱۹۹۶ میلادی، به یکی از جوانترین شهدای حزبالله لبنان بدل میشود و کتاب «عایده» روایتگر رابطهی صمیمانهی این جوان و مادرش است؛ رابطهای خواستنی و دلنشین.
داستان عایده را نویسنده مشهدی خانم محبوبهسادات رضوینیا مینویسد. اول کار نویسنده به لبنان میرود وکار مصاجبه را پی میگیرد و در ادامه خانم عایده به مشهد دعوت میشوند و در حضور بیش از یک ماهه ایشان رابطه صمیمی بین نویسنده و نقش اصلی داستان شکل میگیرد که باعث غنی شدن روایتها میشود.
داستان عایده تجربه جدیدی در ادبیات مقاومت ماست روایت مادری به نمایندگی از زنانی که در اوج سختی تحولات عروس زخمی خاورمیانه، دل را پر از ایمان کردهاند و مردانی را در دامان پروراندند که با وحشیترین و دنیترین قومی که تاریخ به چشم خود دیده، به مبارزه بپردازند و پنجه در پنجه تمام ظلمت بیافکنند.
روایت عایده، فقط داستان یک مادر و یک شهید نیست. روایتی مستند از جریان سیاسی، فرهنگی و مذهبی لبنان از دهه ها قبل تا به امروز است.
آری فریاد مقاومت در جای جای دنیا بلند است و این رسالت اهل قلم است که که پیام آنها را ثبت کنند تا نسلهای بعد نیز با این اسطورههای عجیب اما واقعی آشنا شوند.
این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر ساخته است.
مطالعه جریان مقاومت، آن هم از زبان بانویی که در دل ماجرا بوده، قطعا خواندنی و جذاب است.
به تمام علاقهمندان حوزه ادبیات مقاومت، به خصوص حزب الله لبنان.
فردای آن روز دیدم علی در پیام رسان عکسی از کتفش فرستاده که انگار خونی است. نوشتم: «چه شده علوشی؟!» باز با دقت نگاه کردم خال کوبی نقش مادری بود که بچه کوچکش را توی بغلش گرفته و زیر آن هم نوشته بود: «عیده»
پرسیدم مامان چرا این کار را کردی؟ کتفت خون آمده درد داری دلم نمی آید خونت را ببینم گفت: عایده من و رفقایم با هم رفتیم خال کوبی هر کدام اسم کسی را که دوست داشتند روی بدنشان تتو زدند. من به استاد تتوکار گفتم میخواهم برایم خال کوبی یک مادر
را بزنی که بچه اش را بغل کرده وقتی بچه بودم مریض شدم و مادرم یک سال و نیم درست و حسابی نخوابیده او همیشه مرا یک وری توی بغلش می گرفته تا بتوانم خوب نفس بکشم میخواهم با این کارم از او تشکر کنم اسم مادرم را هم زیرش بنویس این خال کوبی تازه تمام شده ولی خوب از آب درآمده از دیدن عکس گریه ام گرفته بود. گفتم: «مامان علی تو داری همه اش گریه مرا در می آوری عایده وقتی شهید بشوم توی قبرم تو تنها کسی هستی که با من و نزدیک قلبم هستی برای همین روی کتفم اسمت را نوشتم تو اصلاً از دل من بیرون نمی روی که نمی روی حتی اگر شهید بشوم...
نظرات