کتاب شبح خاطرات اسارت مدافع حرم سیدعلی جعفری است. او جوانی افغان و از رزمندگان یگان فاطمیون است که در دی ماه سال 1393 در هنگام درگیری با مسلحین سوری مجروح شده و سپس به اسارت درمی آید. او به دست افراد شروری می افتاد که به راحتی اسرای خود را سر می بریدند و از شنکجه کردن آنان ابا نداشتند. خاطرات اسارت این سید مظلوم که هجده ماه طول می کشد سراسر درد است و وحشت. در چنگال بدخوترین آدم ها که بدترین رفتارها را با انسان دارند. حتی هم سلولی های او نیز که عضو گروهک تکفیری دیگری هستند نیز قصد جان او را دارند و در تلاش هستند این به اصطلاح کافر را بکشند. با این حال سرانجام سیدعلی به همراه یکی دیگر از زندانیان طی یک نقشه هماهنگ شده موفق می شوند چند نفر از زندانبانان را به هلاکت برسانند و خود را از جهنم این دژخیمان رهایی دهند. خاطرات سیدعلی جعفری برای نشان دادن اینکه مدافعان حرم در مقابل چه موجودات پلیدی ایستادند و شر انان را از سر جهانیان کم کردند بسیار ارزشمند است.
از روی صدا فهمیدم سر دیگر زنجیر را پرت کرد بالا و چند لحظهی بعد، آن را گرفت نگو زنجیر را پرت کرده و از روی طنابی، میلهای، چیزی رد کرده. حالا خوب تصور بکنید من توی چه وضعی بودم تا بقیه اش را بگویم دستهایم از پشت با یک زنجیر بلند، محکم بسته شده و یک سر زنجیر از روی میلهای چیزی رد شده بعدش میدانید چه کارم کردند؟ آن سر زنجیر را کشیدند پایین و من رفتم بالا مثل ترازو دستهایم همین جوری که از پشت بسته شده بود به طرف بالا کشیده میشد. کم کم پاهایم از زمین جدا شد. کل وزنم افتاده بود روی دستهایم دو تا کتفم داشت از جا کنده میشد.
نظرات