کتاب شالگردن زرشکی به قلم مریم رمضانی از دل تاریخ انقلاب اسلامی روایتگر داستان عاشقانهای میشود که در اوج امید وصال، بیم جدایی دارد.
دهم دی ماه ۱۳۵۷ از روزهایی است که هیچ گاه از تاریخ ایران پاک نخواهد شد. آن روز به یک شنبه خونین» معروف شده است.
مردم برای اعتراض در چهارراه نادری چهارراه شهدای کنونی تجمع کرده بودند ارتش با تمام توان خود به مردم بی سلاح حمله کرد و بسیاری از آنان را به قتل رساند. مزار بیشتر کشته شدههای آن روز نامشخص است؛ چرا که حکومت پهلوی، جنازه ها را در گورهای دسته جمعی دفن کرد.
در این بین سه جوان هم سن و سال از منطقه بازه شیخ مشهد نیز در تظاهرات شرکت داشتند هر سه جوان در آن روز به شهادت رسیدند جنازه آنان مخفیانه از سردخانه بیمارستان شاه رضا (بیمارستان امام رضای کنونی خارج شد و بدون اطلاع حکومت در محله خودشان محله) پورسینای فعلی دفن شد.
این داستان برداشتی آزاد از زندگی یکی از این شهیدان است.
شال گردن زرشکی را نشر ستارهها به چاپ رسانیده است.
به همه علاقهمندان رمانهایی که از دل واقعیت نشات میگیرند.
آدینه محو حرفهای آصف شده بود. نگاهشان از چهره همدیگر گذر کرد هر دو سر پایین انداختند
هیچی معلوم نیست فقط میدونم اینجا بودن شما خیلی خطرناکه کاش نمی اومدین الآن هم از همین پشت دور بزنین و برگردین خونه این طوری بهتره.
زهره گفت: خطر» برای همه هست؛ برای شما هم هست.»
آصف گفت آره خب اما این روزها شما برین خونه خیال آدم راحت تره.
-حالا که اومدیم یه کم دیگه میمونیم بعد میریم شاید کمکمون لازم شد.
این را آدینه جواب داد.
نظرات