استاد علی کورانی عاملی در سومین جلد از مجموعه سیره نامه امیرالمومنین به سراغ «نبرد جمل» رفتند. فتنههایی که در طول عمر امیرالمومنین رخ دادند یکی از دیگری سختتر و دشوارتر بودند و تشخیص حق و باطل در این مواضع برای مسلمانان بسیار مشکل بود و تنها کسانی توانستند در این دوران را به سعادت و خیر از سر بگذارنند که تنها به دامان ولایت تمسک جسته بودند و در تمام امور مطیع ولی امر خود بودند. جنگ جمل از دیگر لحظات حساسی است که در زمان خلافت حضرت رخ داد و آتش فتنهای را برافروخت که تا به کنون هنوز سرد نگشته است و اختلافات ریشه داری در میان مسلمانان ایجاد کرد که هنوز التیام نیافتهاند. دلیل آن هم بیتقوایی و سرپیچی عدهای از خواص از ولایت امام علی (ع) است. افرادی که مال حرام و طمع مقام و حسادت سبب شد از بیعت خود برگردند و برای ارضای امیال نفسانی خود جان و مال مسلمانان را به خطر بیاندازند. گرچه تشخیص مسیر درست در آن زمان حقیقتا امر دشواری بود. در یک سو خلیفه مسلمین و داماد پیامبر ایستاده است و در طرف مقابل همسر پیامبر و صحابی بزرگی همچون طلحه و زبیر ایستادهاند. استاد کورانی که از جمله بزرگترین نویسندگان شیعی عصر حاضر بودند و احاطه بسیار زیادی بر منابع تاریخی دارند توانستهاند اثری جامع و کامل پیرامون این حادثه مهم بنویسند. ایشان در این اثر ریشههای تحقق این جنگ را ریشه یابی کردند و با استناد به منابع مکتوب انگیزه طلحه و زبیر برای شوریدن علیه امام علی (ع) را بیان نمودهاند. همچنین خطبههای روشنگر حضرت برای آگاه نمودن سپاهیان و مردم بصره نیز بسیاری ابهامات قضیه را برطرف میکند. ایشان براساس منابع شیعه و سنی جنگ و پیامدهای رخ داده در پی جنگ را شرح دادهاند. حضرت علی (ع) پس از این جنگ دیگر به مدینه برنگشتند و مرکز خلافت را به کوفه تغییر دادند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
علی هنگامی که دید مرگ بر مدار آن شتر میگردد و تا هنگامی که زنده باشد آتش جنگ خاموش نمیشود. شمشیرش را بر دوش نهاد و به سوی وی روی کرد و یارانش را نیز به این کار امر نمود. پس پیاده به سوی آن رفت، در حالی که مهار در دست بنی ضبه بود. سپس به نبردی سخت پرداختند. کشتار در میان بنی ضبه شدت گرفت و بسیاری از آنان کشته شدند. علی همراه گروهی از نخعیان و همدانیان به سوی شتر رفت و به یکی از مردان نخعی به نام بجیر فرمود: ای بجیر کار شتر را یکسره کن! وی ضربتی بر پشت شتر زد که به پهلویش نشست و گردن به زمین چسباند و صدایی برآورد که شدیدتر از آن شنیده نشده بود. همین که شتر بر زمین افتاد مردان گریختند همچنان که ملخها در هوای طوفانی به پرواز میآیند. سپس عایشه را همراه با کجاوهاش بردند و به خانه عبدالله بن خلف رساندند. علی فرمان داد تا شتر را بسوزانند و خاکسترش را به باد دهند. آنگاه فرمود: «خدا آن شتر را لعنت کند؛ که به گوساله بنی اسرائیل بسیار شباهت دارد!»
نظرات