کتاب سه تار نوشتهی جلال آل احمد، مجموعهای از داستانهای کوتاه است که انتشارات امیرکبیر منتشر ساخته. این کتاب که به انتقاد از عقاید اشتباه و خرافات مردم میپردازد. این داستانها با زبان و ساختاری شبیه به قصههای محلی، ریشه در فرهنگ ایرانی دارند و موضوعات اجتماعی و فرهنگی را به تصویر میکشند. داستان سه تار در مورد یک جوان بیپول است که به خاطر فقر، نمیتواند آرزوی خرید ساز مورد علاقهاش را به واقعیت تبدیل کند. او در مسیر زندگی خود با موانع بسیاری روبرو میشود که او را از تحقق آرزوهایش باز میدارد. این داستان نشاندهنده وضعیت اجتماعی و اقتصادی جوانان بیپول و محروم است و نگاهی به زندگی آنها ارائه میدهد. جلال آل احمد در داستانهای مجموعه سه تار به وسواس و دغدغههای شخصیتهای خود پرداخته و از جامعهای که تحت تأثیر خرافات و باورهای اشتباه قرار دارد، انتقاد میکند. نثر او، با تأکید بر شخصیتپردازی عمیق، تأثیرگذاری بسیاری دارد و به همین دلیل، کتاب سه تار به عنوان یکی از بهترین آثار او شناخته شده است. با تأکید بر این نکات، داستان سه تار نشان میدهد که جلال آل احمد چگونه با استفاده از داستان کوتاه، موضوعات اجتماعی و فرهنگی را به تصویر کشیده و خواننده را به تأمل و اندیشیدن درباره وضعیت جامعه تشویق میکند.
من اولین بار بود که روی آب، در قایقی مینشستم. شنیده بودم که روی آب، حال آدم به هم میخورد، ولی به خود اطمینان داشتم. یکی دوبار وقتی پای یک نفتکش دو دکله دور میزدیم سرم گیج رفت. ولی خودم را نگه داشتم و بعد حالم به جا آمد. هوا خیلی گرم بود. مه تا ته گلوی آدم فرو میرفت و مزهای ترشیده داشت. چیزی به ظهر نمانده بود. صبح از خرمشهر با یک تاکسی، با هزار چک و چانه به بیست تومان راه افتاده بودم. و وقتی به پاسگاه مرز عراق وارد شدم، نیمساعت به ظهر داشتیم. رفقای راه از تهران تا اهوازم، که همان توی قطار با هم آشنا شده بودیم، هرچه اصرار کرده بودند حاضر نشده بودم بمانم و عصر به اتفاق آنها، با قایق دوازده نفره شیخ عبود حرکت کنم. پیش خودم فکر کرده بودم که «چرا؟ من که تذکره دارم چرا کارمو عقب بندازم؟ اونم با یه عده قاچاقچی، اونم شبونه و دزدکی از مرز رد شم؟»"
نظرات