مجموعه سرداران ایران زمین به قلم خواندنی مهدی میرکیایی و تصویرگری سید حسام طباطبایی مجموعه‌ای خواندنی است که زندگی سرداران بزرگ ایرانی را در دوران باستان، دوران مبارزه با استعمار گران اسپانیایی، پرتغالی و انگلیسی و حتی در دوران مشروطه، انقلاب، جنگ تحمیلی و ... روایت می‌کند. جلد دهم این مجموعه به زندگی عباس میرزا اختصاص دارد. وقتی روس‌ها با سلاح‌های پیشرفته‌ خود به خاک ایران حمله کردند؛ سربازان ایرانی، با ساده‌ترین سلاح و با شجاعت در برابر آنها ایستادند. فرمانده سربازان ایرانی در این جنگ، عباس‌میرزا بود. عباس میرزا آن‌چنان غیورمردانه پای خاک وطن ایستاده بود که فرمانده روس‌ها برای سر او جایزه تعیین کرده بود.

مهدی میرکیایی که پیش از این با مجموعه سرگذشت استعمار روزگار خوشی را، ولو به قدر ورق زدن چند صفحه، برای کتاب‌رسانی‌ها ساخته بود در این مجموعه تیر خلاصی را به قلب نوجوانان کتاب‌خوان و کتاب‌نخوان شلیک کرده‌است.

این مجموعه در جشنواره کتاب کودک و نوجوان برگزیده شده است و چهار لاک‌پشت پرنده را نیز در کارنامه دارد. دفتر کودک و نوجوان نشر امیرکبیر، با کاغذ گلاسه و چاپ رنگی و کیفیت مرغوبی این اثر را روانه بازار کرده است.

چرا باید کتاب سرداران ایران زمین را مطالعه کنیم؟

داستان‌ها ابزار مناسبی برای انتقال مفاهیم ارزشی و اخلاقی هستند و مجموعه سرداران ایران زمین به خوبی از پس این مهم برآمده است. این مجموعه را مطالعه می‌کنیم تا قهرمانان ملی خود را بشناسیم و آنها را جایگزین قهرمانان پوشالی غرب کنیم، باورها و ارزش‌های ملی و مذهبی‌مان را در دل نوجوانان‌مان نهادینه سازیم و علاوه بر آشنایی با تاریخ ایران زندگی این سرداران را سرمشق زندگی فرزندان‌مان کنیم.

مجموعه سرداران ایران زمین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

گروه‌های سنی د و ه مخاطبان این داستان‌ها هستند، هر چند درخشش اقتدار سرداران ایران زمین، هفت تا هفتاد ساله‌ها را پای این داستان‌ها می‌نشاند

برشی از کتاب عباس میرزا؛ کمین:

کاری از دست افسرهای همراه ژنرال ساخته نبود؛ تپانچه های حسین قلی خان و حمزه به طرف آنها نشانه رفته بود. دو افسر روس از مرگ سریع ژنرال شگفت زده بودند؛ انگار قرار نبود مرگ هیچگاه به سراغ فرمانده مغرور آنها بیاید. به فرمان حسین قلی خان دو افسر روس از اسب پایین آمدند و جنازه سیسیانوف را تا قلعه حمل کردند. با رسیدن خبر مرگ ژنرال سیسیانوف به مردم باکو فریاد شادی در شهر پیچید چیزی نگذشت که غرش توپ‌های ایرانیان، سربازان روس را در کشتی‌ها غافلگیر کرد.