مهمترین چیزی که قرآن از انسانها میخواهد داشتن تقواست. تقوا به معنی آگاهی پیدا کردن نسبت به اعمال و شخصیت خویشتن است و تنها به واسطه این سلاح است که میتوان به جنگ وسوسهها رفت. اما در دوره کنونی که ابزارهای تبلیغات دنیا را گرفتهاند و در هر لحظه میتوانیم هزاران محتوای مخرّب دریافت کنیم، چه راهی برای تقویت تقوا در نسلهای جوان میماند؟ کتاب «زندگی هُشیارانه» با تمرکز بر قرآن کریم، احادیث و تعالیم اسلامی به این مسئله پاسخ میدهد. محتوای این کتاب در چهار فصل اصلی تدوین شده که هرکدام به بخشی از فرآیند دستیابی به آگاهی اختصاص دارد؛ ابتدا با ضرورت خودمراقبتی آشنا میشویم، سپس راهکارهای مراقبت از بینشها بیان میشود، بخش سوم به مسئله عواطف و ارتباطات میپردازد و آخرین فصل، با ارائه روشهای آگاهییابی جمعبندی میکند. در طول مطالبی که میخوانیم تمرکز اصلی نویسنده بر آیات مرتبط از قرآن است که مستقیماً دستورالعملهایی برای اشراف بر اعمال و رفتار روزمره در اختیار مسلمانان قرار داده است؛ دیگر تکیهگاه مولف، سخنان مقام معظم رهبری است که باتوجه به نیازهای روز اجتماع موضوع تقوا را تشریح کردهاند. ایشان با توصیه ایجاد ساختاری نظاممند برای پرورش نسلهایی باتقوا، به اهمیت کانون خانواده در تربیت، نقش مدرسه در آموزش و رسالتهای جامعه برای فراهم کردن مسیری هموار، تأکید میکنند. این کتاب با همکاری جمعی از نویسندگان و به همت «کانون دانشپژوهان نخبه و مرکز علم و فناوری شتاب» به انتشار رسیده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«بعد عاطفی انسانها تأثیر زیادی بر دو بعد دیگر شخصیت آنان دارد. گرایشات و عواطف منشأ بسیاری از رفتارهای انسانی است. انسانها به آشنایان محبوب خود هدیه میدهند، برای آنها در مواقع حساس فداکاری کرده و حاضرند از جان و مالشان هزینه کنند و در مقابل نسبت به افرادی که بدشان میآید خشونت به خرج داده و گاهی با آنها بدرفتاری کرده و مورد توهین و تحقیر قرارشان میدهند. حتی اثر این گرایشات و عواطف بر رفتارها به قدری زیاد و عمیق است که در بسیاری از اوقات ناخودآگاه به اعمال و رفتار رنگ میدهد. تابهحال فکر کردهاید چرا وقتی برخی از آشنایان خود را میبینید بدون اینکه توجه داشته باشید از آنها به گرمی استقبال میکنید و چهرهتان باز میشود؟ و در مقابل زمانی که برخی از افراد را میبینید خیلی یخ و سرد با آنها برخورد میکنید؟ اینها عموماً به خاطر دوست داشتن و نداشتن طرف مقابل است. گرایشات و عواطف علاوه بر رفتار، روی بینشها و اندیشهها نیز اثرگذار است. انسان زمانی که از یک کار خوشش نمیآید یا میخواهد تنبلی کند و انجامش ندهد، به طور طبیعی شروع میکند برای انجام ندادن آن دلیل میتراشد و تنبلی خود را به گونهای توجیه میکند. به طور مثال برخی از پدر و مادرها زمانی که از فرزندشان میخواهند در کارهای خانه مشارکت کنند، نان بخرند یا کارهای اینچنینی، بچهها در ذهنشان میآید که ما الآن باید درس بخوانیم و الاّ فلان مشکلات پدید میآید و حتی پیش خود میگویند چه پدر و مادر بیملاحظهای داریم که درک نمیکنند ما الآن باید درس بخوانیم. اما همان موقع اگر دوستشان تماس بگیرد و بگوید بیا برویم بازی کنیم، کمی فکر میکنند و میگویند البته درس را بعد از بازی هم میشود خواند و اساساً اینکه برویم بیرون از خانه باعث میشود آب و هوایمان عوض شود و بعد بهتر درس بخوانیم! این نشان میدهد فکرها و اندیشههای افراد بسیار متأثر از علایق و گرایشات آنهاست و علایق و گرایشات به صورت نامرئی میتواند روی افکار و اندیشهها اثر بگذارد.»
نظرات